قرآن وسائینس سا ئینس گواه حقیقت قرآن مجید شده متن رامطالعه کنید.
نقل صحیح البخاری به دری
¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯
خارج دقـت ازمتن احادیث مبارک است: 1) این آدرس صفحات شـرح تفـسـیری آیـات مـُبـارک را بـاز میکنـداُمـیـد که استفاده شود: |«ــــکلِک| می توان از شرح تفسیر شریف نیز استفاده کرد. برای این کار:قرآن کریم ( اسم سوره ونمبرآیه را درکلکینچه ها آورده ، بعد اول بالای کلمۀ « نمایش »« کلِک » نمائید ، آیه و ترجمۀ همان آیۀ مبارک ظاهر می شود وثانیأ بالای کلمۀ « تفسیر » که درآغاز آیه است « کلِک » نمائید ، تفسیر همان آیۀ مبارک نیز ظاهر می شود). 2) اگـر قبل از مـطـالعـۀ کتاب 34 بـُـیـُوع، مـُحتوای مـُکمل آدرس ذیل که در سائیت موجوده ثبت است، باز نموده ودقـیقأ مـلا حـظه ومطالعه شود، « انشاءالله » کـه ذوق وعلاقۀ شـُمارا بـه پیروی از احادیث پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) اضافه نموده آنهارا حفظ وسرمشق زندگی قرار خـواهید داد. « به اُمید یاری و رحمـت بی مـُنتهای خــُداونـد مـُتـعـال «ج» ». آدرس «کـلـِک » گـرددـــــــــ»م تـبـرُکـاتیکه از پـیغـُمـبرخـُدا(ص)بـاقی مـانـده|«ــکلِک! ¯²{{{{²¯¯²¯ ¯²¯¯²{{{{²¯ کتاب [34]:بـُـیـُوع «صحیح البخاری شریف» ¯²{{{{²¯¯²¯آغازکتاب بُیُوع 34¯²¯¯²{{{{²¯ . بـاب [1 ]: آنچه که درمورد این گـُفتۀ خـُداونـد آمده است که :﴿ پـس هـنگـامـیـکـه نـُماز اداء گـردید درروی زمین مـُنتـشر شـوید . . . . ﴾ ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯ |«ــــکلِک| می توان از شرح تفسیر شریف نیز استفاده کرد. برای این کار:قرآن کریم |جـُمعه|«ـــکلِک 62:10 ﴿62:10﴾﴿ فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴾ ﴿62:10﴾﴿ وهنگامي كه نماز پايان گرفت شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهي طلب كنيد، و خدا را بسيار ياد نمائيد ﴾ ﴾﴿62:10﴾ but when the prayer is ended, then disperse abroad in the land and seek of allah's grace, and remember allah much, that you may be successful ﴿ ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯ ( 984 ) ـــ ازعـبـدالـرحـمـن بن عـوف ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : هنگامیکه به مـدیـنـه آمدیم پـیغـمبـر خـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) بین من وبین سَـعـد بن ربـیـع ( رضی الـله عـنه) عـقـد برادری بـستـند، سَـعـد بن ربـیـع ( رضی الـله عـنه) گـُفـت : من ثـُروتـمند ترین مـردم انصـارم، مـالم را دو تقـسیم کرده نـیم آن را بـتو مـیدهم ، ونـگاه کـُن هـریکی ازدو زنـم را که می پـسـندی، من اورا طـلاق می دهم، وبعد ازاینکه عـِدَه اش گـُذ شت، به نکاح بگـیر، ازعـبـدالـرحـمـن بن عـوف ( رضی الـله عـنه) گـُفـت : مـرابه این چـیزها ضـرورتی نـیست، آیا بازاری که دران تـجـارتی باشدوجوددارد؟ سَـعـد ( رضی الـله عـنه) گـُفـت : بـلی، بازار ( قــَیـنـُـقاع ). ازفردایش عـبـدالـرحـمـن بن عـوف ( رضی الـله عـنه) به آن بازار رفته قــُروت وروغـنی ازانجا آورد، وهـمینطور رفت وآمـدش راادامـه داد، تا آنکه روزی آمـده واثـر عـطر وزعـفـران دروَی نـُمایان بود، پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ ازدواج کـرده ئـی ؟﴾ گـُفـت : بـلی، گـُفـتـنـد : ﴿ بـاکـدام زن﴾ ؟ گـُفـت : بازنی ازانـصـار، فـرمُـودنـد: ﴿چـقـدر بـرایـش مـهـر دادی ؟ ﴾ گـُفـت : به اندازۀ یک خـسـتۀ طـلا، پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم)برایش گـُفـتـنـد : ﴿ مـجـلـس عـروسـی رابـر گـذارکـُن ، ولـو آنـکـه بـه یـک بـُزی بـاشـد ﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2048 ) . بـاب [ 2]:حـلال آشکـار، وحـرام آشـکاراست وبین حـلال وحـرام چیزهای اشتباهی وجوددارد ( 985 ) ـــ ازنـِعـمان بن بـشـیر( رضی الـله عـنهما) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ حـلال واضـح وآشـکـار، وحـرام واضـح وآشـکـاراسـت، وبـیـن حـلال وحـرام چـیـز هـای اشـتـبـاهـی وجـوددارد، کـسیکـه چـیـز هـای اشـتـبـاهـی راازتـرس گـُنـاه تـرک نـمـایـد ، چـیـز هـای را کـه گـُنـاهـش واضـح اسـت بـطور اولـی تـرک خـواهـد نـمـود،وکـسیکـه درارتـگـاب امـوراشـتـبـاهـی جـُرئـت نـمـایـد،چـه بـسـا در چـیـز هـائیـکه گـُنـاهـش یـقـینی اسـت ، نـیز اقـدام نـمـایـد ، گـُنـاهـان سـرحـد مـنـاطـق مـمـنـوعـۀ خـُداونـدمـُتـعـال اسـت، کـسیکـه [ حـیـوانـاتـش را] بـه نـزدیـک مـنـاطـق مـمـنـوعـه بـچـرانـد، دور نـیـسـت کـه در مـنـاطـق مـمـنـوعـه نـیز داخـل گـردد﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2051 ) . بـاب [3 ]:تـوضـیـح چـیـز های اشـتـبـاهـی ( 986 ) ـــ ازعــائـیـشــه ( رضی الـله عـنها) روایت است که گفت : عـُـتـبـَه ابن ابـی وقـاص به برادرش سـَعـد ابن ابـی وقـاص وصـیت کرده وگــُفـته بودکه بـچـۀ کـنیز زَمـعـَه ازمن است، اوراازوی بِگیری ، [عــائـیـشــه ( رضی الـله عـنها) ] گــُفـت: درسال فـتح مــکـه سـَعـد بن ابـی وقـاص( رضی الـله عـنه) آن طـفل راگرفته و گــُفـت: فـرزنـد برادر من است، برایم درمورد او وصـیت کرده است. عـَبـد بن زَمـعـَه آمـده و گــُفـت:این طـفل برادرم بوده، و بـچـۀ کـنیز پدرمن است، ودر بستر او به دنیا آمده است ، تا آنکه نزد پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) اقامـۀ دعـوی نمودند. سـَعـد گــُفـت: یـا رسـول الـلـه ! فـرزنـد برادر م بوده ودرمورد او به من وصـیت کرده است، وعـَبـد بن زَمـعـَه گــُفـت:این طـفل ، برادرمن و بـچـۀ کـنیز پدرمن است، ودر بستر او به دنیا آمده است ، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ یـاعـَـبـد بـن زَمـعـَـه ! بـچـه ازتـو اسـت ﴾، سپس پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ بـچـه ازصـاحـب بـسـتـر اسـت [ یعنی: از صـاحـب مـادر بـچـه اسـت ] ، وبـرای زنـا کار بـجـز سـنگ ، نصـیـب دیـگـری نـیـسـت ﴾. بعدازان برای سـَـودَه دخـتر زَمـعـَـه که هـمـسـر پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) باشد گــُفـتنـد: ﴿ ازان مـولـود بـایـد حـجـاب کـُنی ﴾ زیرا دیدند که آن مولود شـبـیـه وهمـرنگ (عـُـتـبـه ) است، وتا سـَـودَه( رضی الـله عـنها) زنده بـود، آن مـولود را نـدیـد. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2053 ) . بـاب [4 ]:کـسـیکـه وسـوسـه راازامـور اشـتـبـاهـی نـمـیـدانـد ( 987 ) ـــ و ازعــائـیـشــه ( رضی الـله عـنها) روایت است که گفت : مـردُمی گــُفـتند: یـا رسـول الـلـه ! کسانی برای ما گـُوشــت آورده ومانه میدانیم که [هنگـام ذبـح ] نام خــُدارا یادکرده اند یانه؟ پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ شـُمـا نـام خــُدارا یـاد کـرده وبـخـوریـد﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2057 ) . بـاب [5 ]: کسیکه اهمـیت ندهد که ازچه راهی مال کسب میکند ( 988 ) ـــ ازابـو هــُرـیـره ( رضی الـله عـنه ) به نقل از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) روایت است که فـرمُـودنـد: ﴿ زمـانـی بـر مـَردُم خـواهـد آمـد کـه شـخـص اهـمـیـت نـدهـد کـه مـالـش را از کـجـا بـدسـت آورده اسـت، از حـلال ویـا از حـرام﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع (رواءالبخاری 2059 ) . بـاب [6 ]:تـجـارت درمـنـسـو جـا ت ( 989 ) ـــ ازبـَرَاء بـن عـازب وزَیـد بـن اَر قــَم (رضی الـله عـنهما) روایت است که گــفـتـنـد :درزمان پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) تـجـارت مـیکردیم، از پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) راجع به مـبـادلۀ پـول به پـول پر سان نمودیم، فـرمُـودنـد: ﴿ اگـر دسـت بـدسـت بـاشـد بـاکی نـدارد ولی اگـر نـَسـیـه بـاشـد، روا نـیـسـت ﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2061 ،2060 ) . بـاب [7 ]: بـیـرون شـدن بـرای تـجـار ت ( 990 ) ـــ از ابـو مـوسـی اشـعـَری ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت :از عـُمر بـن خـطـاب ( رضی الـله عـنه) اجازه خـواستم که نزدش داخل شوم ، چون مـشغول بود برایم اجازه نداد، ومن برگـشتم ، چون عـُمر ( رضی الـله عـنه) ازکـارش فارغ شد ، گفت : مگر صدای عـبـدالـلـه بـن قــَیس رانـشـنـیدم ؟ برایش اجازه ادهـید، گـفتـند :اوبرگـشـته ورفـته است، مـراخـواست ، گـفتـم : ما به همین چـیز امـر شده بـودیم[ یعنی : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) امـر کرده بـودند که: اگر اجازه خـواستید وبـشمااجازه ندادند برگردید] گـفت : به این سخن خـود باید شاهـد بـیا وری. ازآنـجا برآمدم وبه مجلس انـصـار رفته، وازآنها درین موضوع پرسان نمـودم گـفتـند : برای تـو درین موضوع، جُـز خوردترین ما ابـو سـعـیـد خــُدَ ری شخص دیگری شـهادت نه مـیدهـد، ابـو سـعـیـد خــُدَری راگرفته باخود بردم ،[ او شـهادت داده] و عـُمر ( رضی الـله عـنه) گـفت :مـگراین روِش پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) برمن پـوشـیده مانده است؟ خرید وفروش دربازار مـرا مـشـغول نمـوده بود، مـقـصـد ش : رفـتن به تجارت بود حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2062 ) . بـاب [8 ]:کسیکه افـزونی دررزق وروزی را دوست می داشت ( 991 ) ـــ ازانـس بـن مـالـک ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت :از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) شنیدم که فـرمُـودنـد: ﴿ کـسـیـکـه دوسـت دارد رزق وروزی اش فــراخ گـردیـده وعــُمرش دراز گـردد: صـلـۀ رحـم را بـجـاآورد ﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2067 ) . بـاب [9 ]:به نـسـیه خـریـدن پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ( 992 ) ـــ روایت است که انـس ( رضی الـله عـنه) نان جـوین ونان خـورشـی راکه بـویـش تغـیـیُر کرده بود، برای پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) آورده و پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ســپـر شـان را نـزد شـخص یـهـودی درمـقابل مـقداری جــو که برای خانوادۀ خـودگـرفته بودنـد، گــِرَو گـذاشـته بـودند، واز ایـشان شـنِـیدم که مـیفـرمُـودنـد: ﴿هـیـچ شـبـی نـزد آل مـُحـَمـَد(صلی الله علیه وآلـه وسلم) یـک صـاع گـنـدم ، یـایـک صـاع از حـُبـوبـات دیـگـرپـیـدا نـه مـی شـد، بـا آنـکـه نــُه هـمـسـر داشـتـنـد﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2069 ) . بـاب [10 ]: کسب وکارشخص اززحـمت کـشـید خـودش ( 993 ) ـــ ازمــِقـدام (رضی الـله عـنه)از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) روایت است که فـرمُـودنـد: ﴿هـر گـز کـسـی طـعـامـی را بـهـتر از زحـمـت کـشـی دسـت خـودش نـخـورده اسـت، و پـیغـمبـرخـداداؤد علیه السلام اززحـمـت کـشـیـد دسـت خـودش نـان مـی خـورد ﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2072 ) ﴾ . بـاب [11 ]: آسان گـیری وگـذشت درخـریـد وفـروش ( 994 ) ـــ ازجـابـر بـن عـبـدالـلـه ( رضی الـله عـنهما) روایت است که: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿خــُدا ونـد آن شـخـصـی رار حـمـت کـُنـد کـه درخـریـد وفـروش ومـطـالـبـۀ حـقـش بـا گـذشـت وآسـان گـیـر اسـت﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2076 ) . بـاب [12 ]: کسیکه بـرای شـخص دارا مـُهـلت داد ( 995 ) ـــ ازحــُذ َیـفـه ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) گـُفـتـنـد : ﴿مـلا ئـکـه بـا روح شـخـصـی کـه از مـردُمـان پـیـش از شـمـا بـود، مـلاقـات نـمـوده واز وی پـُرسـیدنـد: آیـا کـارنـیـکی هـم انـجـام داده ئـی؟ گـُفـت: مـُزدورانـم را امـر مـی کـردم تـا بـه قـرض داران فـقـیـر، مـُهـلـت داده واز تـوان مـنـدان گـُذشت نـمـایـنـد، وخــُداونـد مـُتـعـال هـم[ از گـنـاهـان] وَی گـُذشت نـمـود﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2078 ) . بـاب [13 ]:وقتیکه خریدار وفروشنده عـیب مال را نـپوشانده وحقیقت رابگویـنـد ( 996 ) ـــ ازحـکـیـم بن حـزام ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ خـریـداروفـروشـنـده درمـعـامـلۀ خـودتـاوقـتـیـکه ازهـم مـُتـفـرق نـشـُده انـد مـُخـیـِر مـی بـاشـنـد ، اگـر بـه یـکـدیـگـر راسـت گــُفـتـه وواقـعـیـت مـال خـودرابـیـان کـرده بـاشـنـد، مـعـامـلـۀ شـان بـا بـرکـت گـردیـده و اگـرعـیـب آن را پـو شـانـده ودروغ گــُفـتـه بـاشـنـد، بـرکـت مـعـامـلۀ شـان از بـیـن مـیـرود﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2079 ) . بـاب [14 ]: خرید وفروش خــُرمـای مـخـلوط ( 997 ) ـــ ازابـو سـعـیـد ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : برای ما خـُرمـا ی مـیدادنـدکه خـوب وبـدآن با هم مـخلوط بود، وما دو صـاع از آنـرا به یک صـاع مـیـفـروخـتیم ، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ نـه دو صـاع رابـه یک صـاع بـفـروشـیـد ، و نـه دو درهـم را بـه یـک درهـم ﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری2080 ) . بـاب [ 15]:سـود خــوار ( 998 ) ـــ از ابـو جـُحـَیـفـه ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : پـدرم رادیدم که غـُلام حـجـامـت گـری را خـرید، وامـر نمـود تا آلۀ حـجـامـتـش رابـشـکـنـند، سـبب را پر سـیدم گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) از: پـول فـروش سـگ ، از پـول فـروش خـون ، از خـال کـنـدن ، از سُـوددادن و سُـودخـوردن نـهـی فـرمـوده ، ومُـصـوررالـعـنـت نـمـودنـد. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2086 ) . بـاب [16 ]:خــُداو نـد برکت سـود راازبین برده وبه صـدقـه وخـیرات برکت مـیدهـد ( 999 ) ـــ ازابـو هـُریـره ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) شـنـیدم که فـرمُـودنـد: ﴿ قــَسـم درخـریـد وفـروش سـبب فـروخـتـن مـال، ولی بـاعـث ازبـیـن رفـتـن بـرکـت آن مـیـگـردد﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2087 ) . بـاب [17 ]:قـصـۀ صـنـعـتـگـر وآهـنـگـر ( 1000 ) ـــ ازخـَبـاب ( رضی الـله عـنه) روایت است که گـفت : درزمان جاهـلیت صـنعتگـر بودم واز ( عـاص بن وائـل) مـبلغی طـلب گار بودم نزدش رفـته پـولم را مـطـالبه نمـودم گـفت : تا وقـتیکه به دین مـُحـَمـَد(صلی الله علیه وآلـه وسلم) کافـر نـگـردی پـولت را نـخـواهم داد ، گـفتـم : تا وقـتیکه تـو نـمـُرده ودوباره زنـده نـشـوی، به دین مـُحـَمـَد(صلی الله علیه وآلـه وسلم) کافـر نـخـواهم شـد ، گـفـت : پس تا وقـتیکه مـُرده ودوباره زنـده شـوم مـرا بـگـذار، دران وقـت دارای مـال واولاد گـردیده وقـرض تــُراخـواهم داد، وایـن آیـۀ کـریـمـه نـازل گـردیـد: ﴿ آیـا آن کـسی را کـه بـه آیـات مـا کـافـر گـردیـده ، و گـفـته اسـت کـه بـرایـم مـال و فـرزنـدی داده خـواهـد شـد، دیـدی ؟ آیـا او از غـیـب خـبـر دارد؟ ویـا آنـکـه از خـُداونـد عـهـد وپـیـمـان گـرفـتـه اسـت﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2091 ) تـرجـمـۀ آیۀ مبارکه : ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯ 19:77 |«ـــکلِک ﴿19:77﴾ أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا﴾ ﴿19:77﴾ آيا نديدي كسي را كه آيات ما را انكار كرد و گفت اموال و فرزندان فراواني نصيبم خواهد شد! ﴾ ﴿19:77﴿19:77 ﴾﴿19:77﴾ have you, then, seen him who disbelieves in our communications and says: i shall certainly be given wealth and children? ﴿ ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯
. بـاب [18 ]: قـصــۀ خـیـاط ( 1001 ) ـــ از انـس بن مـالـک ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت :شخص خیاطی نانی را تهیه نموده و پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) رادعوت نمود، انـس بن مـالـک ( رضی الـله عـنه) مـیگویـد : من هم با پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) به آن دعوت اشـتراک نمودم، [آن خیاط] برای پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) نان وشـوربائیکه از ( دُبـاَء) [ دُبـاَء یک نوع کد وئی است که قسمت پایانی اش کلان و قسمت بالائی اش باریک است ] وگـُوشت قـا ق تهیه شده بود آورد ، دیدم که پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) کـدوها را چـیده ومـیـخـورند، ازان وقت تا حالا کـدورا دوست مـیدارم . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2092 ) . بـاب [ 19]:خـریـدن چـارپـا یـان واُلا غـهـا ( 1002 ) ـــ از جـابـر بـن عـبـدالـلـه ( رضی الـله عـنهما) روایت است که گفت :دریکی از غـزوات با پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) بودم، شُــتـُرم عـقب افـتاده، واز پای ماند، پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) نزدم آمـده و گــُفـتـنـد: ﴿ جـابـر هـسـتـی ؟﴾ گــُفـتـم: بـلـی ، گــُفـتـنـد: ﴿چـکـار مـیـکـنـی ؟ ﴾ گــُفـتـم: شُــتـُرم از پای مانده واز دیگران عـقب افتاده ام ، پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) پـایان شـده و شُــتـُرم رابه شــَلاقی که بدست داشتند زده و فـرمُـودنـد: ﴿ ســوار شــو ﴾ ســوار شــده ودیدم که شُــتـُرم مـیخـواهـد از شُــتـُر پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) سبقت جوید، پـُرسـیدنـد : ا﴿زدواج کـرده ئـی ﴾ ؟ گــُفـتـم: بـلـی ، گــُفـتـنـد: ﴿ بـا دُخـتـری یـا بـیـوه ئـی ﴾ ؟ گــُفـتـم: بابـیـوه ئـی گــُفـتـنـد: ﴿چـرا بـا دُخـتـری ازدواج نـکـردی کـه تـو بـا او ، واو بـا تـو شـوخـی مـیکـرد﴾؟ گــُفـتـم: خـواهـر های داشـتم ، خـواستم با زنی ازدواج نمایم که ازآنها سـر پـرسـتی نموده سـر شـان راشـانه زده، وبـکارهای شـان رسـیدگی نماید، فـرمُـودند: ﴿ تـو بـه مــدیــنـه بـر خـواهـی گـشـت، هـوشـیـار ومـُتـوجـه بـاش ﴾ بعدازان گــُفـتـنـد: ﴿ شُــتـُرت رانـه مـی فـروشـی﴾؟ گــُفـتـم: مـیـفـروشـم ، اورا ازمن به یک ا ُوقـیـه [ که مساوی چـهـل درهـم است ] خـریدند ، ایـشان پیش از من [ بـمـدیـنـه ] رسیده ومن فردایش رسیدم، بطرف مـَسـجـِد آمده ودیدم که پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) به دروازۀ مـَسـجـِد ایـسـتاده انـد، گــُفـتـنـد: ﴿حـالا رسـیـدی﴾؟ گــُفـتـم: بـلـی ، فـرمُـودنـد: ﴿ شُــتـُرت راگـذاشـتـه بـه مـَسـجـِد داخـل شـو ودو رکـعـت نـُمـاز بـخـوان ﴾ بـه مـَسـجـِد داخـل شـوده ودو رکـعـت نـُمـاز خـواندم، به بلال گــُفـتـنـد: ﴿ تابرایم چـهـل درهـم نـُقـره وزن کـرده وبـدهـد ،﴾ بلال درهـم هارا وزن کـرده ودروقت وزن کردن کمی سـنگـین تروزن کرد،[درهم هارا گرفته] ورفتم. پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) به بلال گــُفـتـنـد: ﴿ جـابـر را صـدا کــُن﴾ باخود گــُفـتـم: مـیخـواهـند شُــتـُرم را پس بدهند، وهیچ چـیزی ازان شُــتـُر درنزدم تر نـبود، [ نزد شان آمده] و فـرمُـودنـد: ﴿ شُــتـُرت ازتـو وقـیـمـتـش هـم ازتـو﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2097 ) . بـاب [20 ]: ( 1003 ) ـــ روایت است که عـبـدالـلـه بـن عـُمـر( رضی الـله عـنهما) شـُـتـُرهـای مریضی رااز شخصی خریده بود، وآن شخص شـریکی داشـته و شـریکـش نزد ابن عـُمـر( رضی الـله عـنهما) آمـده وگــُفـت : شـریکم شـُـتـُرهـای مریضی را برایت فروخته وتـراازین عـیب آگـاه نـکرده است، شـُـتـُرهـایش راپـس بده، ابن عـُمـر(رضی الـله عـنهما) هنگامیکه مـیخـواست شـُـتـُر هـایش راپـس بدهـد، گــُفـت: پـس دادن لازم نـیست،ورضـایت دارم،زیراپـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـوده انـدکه: ﴿ ســرایـتـی نـیـسـت﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2099 ) . بـاب [21 ]: قــصـۀ حـجـا مـت گـر ( 1004 ) ـــ ازانـس بـن مـا لـک(رضی الـله عـنه) روایت است که گفت :ابـُو طـَیـبـه(رضی الـله عـنه) پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) راحـِجـامـت نمـود، فـرمُـودنـد: ﴿ تـا بـرایش یک صـاع خـُرمـا بـدهـند، وعـلاوه بـر آن امـر نمـودنـد تـا خـراجـش را نـیز تـخـفـیـف دهـنـد﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2102 ) ( 1005 ) ـــ ازابـن عـبـاس( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) خـود راحـِجـامـت نمـود ه ومـُزد حـِجـامـت گـررا دادنـد ، واگـرمـُزدحـِجـامـت گـرحـرام مـیـبـود، برایش نـمیـدادند. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2103 ). . بـاب [22 ]: تـجـارت درچـیزی که کـسبش مـکـروه اسـت ( 1006 ) ـــ از عــائـیـشـه اُم الـمؤمـنیـن ( رضی الـله عـنها) روایت است که گفت : بالـشـتی را که دارای اشـکال وتـصاویری بود،خـریدم ، چون چـشم پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) به آن بالشت افتاد، ازدلخل شدن به خانه خودداری نمودند، علائـیم ناراضـیتی را به چـهرۀ شـان مـشاهـده نمـوده و گــُفـتـم : یـا رسـول الـلـه ! به خــُدا ورسـولـش توبه نـمـوده، ولی من چه گـُناهی کرده ام؟ پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ ایـن بـالـشـت چـیـسـت ؟ ﴾ گــُفـتـم : این را برای شـُما خریده ام تا هـنگام نـشـستـن خودرا به آن تـکـیه دهـید ، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ کـسـانـیـکـه ایـن صـورتـهـا را کـشـیـده انـد، درروز قـیـامـت عـذاب گـردیـده وبـرای شـان گــُفـتـه مـیـشـود: آنـچـه را خـلـق کـرده ئـید ، زنـده کـُنـیـد﴾ . و فـرمُـودنـد: ﴿ درخـانـۀ کـه دران تـصـویـر وجـوددارد مـلا ئـکـه داخـل نـه مـیـشـونـد ﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری2105 )
. بـاب [23 ]:کسیکه چیزی خـریده ودرهمان لـحظ پیش از مـُتـفرق شدن آن رابـخشـش نمـوده ( 1007 ) ـــ ازا بن عــُمـر( رضی الـله عـنهما) روایت است که گفت : دریکی از سـفـرهـا با پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) بودیم، من شـُـتـُر سـر کـشی را که از عــُمـر( رضی الـله عـنه)بود سـواربودم، آن شـُـتـُر سـر کـشی نموده واز هـمـۀ هـمـراهان پـیش مـیشد، عــُمـر( رضی الـله عـنه) آمده بر شـُـتـُرهـیـبت زده واوراپس می آورد، بازدوباره از همـگـان جـلو می افـتاد، باز عــُمـر( رضی الـله عـنه)اوراهـیـبت زده وعقب می آورد، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ اورا بـرایـم بـفـروش﴾ عــُمـر( رضی الـله عـنه) گفت : بـطـور بخـشـش از شـُمـا باشد، فـرمُـودنـد: ﴿ اورا بـرایـم بـفـروش ﴾ اورا بـرای پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـروخـت ، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ ای ابـن عــُمـرایـن شـُـتـُرازتـو، وهـرچـه که مـیـخـواهـی بـا آن بـکـُن﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2115 ) . بـاب [24 ]:آنچه از فریب کاری درمعامله مکروه است ( 1008 ) ـــ وازا بن عــُمـر( رضی الـله عـنهما) روایت است که: شـخصی به پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) گــُفـت که درخـرید فـروش بازی می خـورد، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) برایـش گــُفـتـنـد : ﴿ چـون مـعـامـلـه کـردی بـگـو کـه: فـریـب کـاری نـبـایـد بـاشـد ﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2117 ) . بـاب [25 ]: آنچه که درمـوردبازارها آمده است ( 1009 ) ـــ ازعــائـیـشـه ( رضی الـله عـنها) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ لـشـکـری بـه جـنـگ کـعـبـه خـواهـد آمـد ، وچـون بـه مـنـطـقـۀ بـَیـداء [بـَیـداء قـریـۀ اسـت بـیـن مـکـه ومـدیـنـه ] بـرسـنـد، ازاول تـا آخـر هـمـگـان بـه زمـیـن فـرو خـواهـنـد رفـت﴾ . گــُفـتـم : یـا رسـول الـلـه ! چگونه هـمـگـان ازاول تـا آخـر بـه زمـیـن فـرو خـواهـنـد رفـت ؟ درحـالیکه دران مـنطـقه بازارهای شان بوده ومـردم بـیگـُناهی وجـوددارنـد؟ فـرمُـودنـد: ﴿ ازاول تـا آخـر شـان بـه زمـیـن فـرو مـیـرود، وبـعـد ازان هـر کـس مـطـابـق نـیـتـش دوبـاره زنـده مـیـگـردد﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2118 ) ( 1010 ) ـــ از انـس بـن مـالـک ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) دربازار بودند، شـخصی برای شـان گفت : یـا ابـاالـقـاسـم! پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) بطرفـش مـُلـتفـت شدند، آنـشـخص گفت : مـن این شـخص دیگـررا صـداکـردم، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـودنـد: ﴿ خـود را بـه اسـم مـن اسـم کـُنـیـد، ولی بـه کـُنـیـت مـن بـه خـودکـُنـیـت انـتـخـاب نـه کـُنـیـد﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2120 ) ( 1011 ) ـــ ازابـوهـُریـره ( رضی الـله عـنه) روایت است که گفت :روزی پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ازخـانه بـیرون شـدند، نه ایـشـان بامن، و نه من باایـشـان سـُخـن می زدم، تا ایـنکه به بازار( قـَـینـُـقـَاع )آمـدند، ودرکـنـار خـانـۀ فــا طـِمـه( رضی الـله عـنها) نـشـسته و گــُفـتـنـد: ﴿ آیـا طـفـل هـمـیـنـجـا اسـت، آیـا طـفـل هـمـیـنـجـا اسـت﴾؟ [ مـقـصـد شـان حـسـن ، یـا حــُسـیـن( رضی الـله عـنهمـا) بـود] فــا طـِمـه( رضی الـله عـنها) درفـرسـتـادن آن طـفـل قـدری تـأخـیـر نـمـود، فـکـر کـردم شـایـد زیـوری بـه جـانـش آویـخـتـه ویـا سـر وجـانـش را مـیـشـویـد، بـعـد از لـحـظـۀ آن طـفـل دویـده آمـد ،و پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) اورا بـه آغـوش گـرفـتـه وبـوسـیـدنـد، و فـرمُـودنـد: ﴿ خــُدایـا! اورا دوسـت بـدار، وکـسـیـکـه اورا دوسـت دارد هـم دوسـت بـدار﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2122 ) ( 1012 ) ـــ ازا بن عــُمـر( رضی الـله عـنهما) روایت است که :مـردُم درزمان پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) طـعـام را ازکـسانـیکه مـحـصـولات خـودرابار کرده وبطرف بازار می آوردنـد، دربین راه خـریداری مـیکـردند، پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) کسی رافرستادند که آنهارا از فروختن آن طـعام دروسط راه، منع نماید، و فـرمُـودنـدکه﴿ طـعـام بـایـد در فـروشـگـاه مـُعـیـنـش آورده شـود﴾. وابن عــُمـر( رضی الـله عـنهما) مـیـگـویـد: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) از فروخـتن طـعامی که شخص آن رامی خـَرد، تاایـنکه بـجـای ، مـُعـیـنـش نـمـیـرسـد ، نـهـی فـرمـودنـد . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2124، 2123 ) . بـاب [26 ]:کـراهـیـت جـر وجـنـجـال دربـازار ( 1013 ) ـــ روایت است که عـبـدالـلـه بن عـَمـروبن العـاص ( رضی الـله عـنهما) ازصـفت پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) درتــَورات پرسان گردید، گفت : بـلی! به خــُداونـد قـسـم که ایـشان درتـورات به بعضی از صفاتی که درقــُرآن برای شان آمــده است وصف شده انـد، ﴿ ( ای پــیـامـبـر!مـاتـُرا شاهـد، وبشارت دهـنده، وبـیم دهـندۀ فـرستادیم) ﴾ ونگهبانی برای مؤمنین، تـوبندۀ من ورسول منی ، تـرا مـُتـوَکـل نام نهادم، تـرشـروی وسخت گیر مـباش،[ واز صفات دیگرش این است که: دربازار جاروجنـجال نـمیکند، جـزای بدی را به بدی نـمـیدهـد، بلکه عـفوه نـمـوده وگـذشت میکند، وتا آنـوقت خــُداونـد اورانـه مـمـیـرانـد که ملت مـُنحرف را بواسطۀ اوبه راه مـُستقـیم هـدایت نـماید، وبـگـوینـد: ( لا اِ لـلـهََ اِلا ا لـلـهُ)، وبه سـبب اوچـشمـهای نابینارا بینا، وگوشهای ناشنوارا شـنوا، ودلـهای بسته راگـُشاده گـردانـد. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2125) ترجمۀ آیۀ مبارکه : ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯ | احزاب |«ــکلِک |33:45 ﴿33:45﴾﴿ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾ ﴾ ﴿33:45﴾﴿ اي پيامبر! ما تو را به عنوان گواه فرستاديم و بشارت دهنده و انذار كننده﴾. ﴾﴿ 33:45﴾o prophet! surely we have sent you as a witness, and as a bearer of good news and as a warner﴿ ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯ . بـاب [27 ]: وزن بار بر ذمـۀ فـروشـنـده اسـت ( 1014 ) ـــ ازجـا بـر(رضی الـله عـنه) روایت است که گفت :عـبـدالـلـه بـن عـَمـرو بـن حـَراَم (رضی الـله عـنه) وفات یافته وبر وَی قـرضی بود، از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) خـواهش کهمک کردم، تااز قرضـدارانـش بـخـواهـند که قـرض خودرابه او بـبـخـشـند، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) این خـواهش رااز آنها نمـودنـد، ولی آنها قـبـول نـکردند، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) بـرایم گـُفـتـنـد : ﴿ بـرو، وخـُرمـای خـودرا دو قـسـمـت کــُن ، ( عــَجـوه) رایـکـطرف و( عــَذ ق زیـد ) رایـکـطرف بـعـد ازان بـمـن خـبـر بـده ﴾ . قـرار فـرمـودۀ شـان عـمل کرده وبه ایشـان خـبردادم، ایشـان آمـدنـد، برروی خـُرمـا هـا نـشـسـتـه و گـُفـتـنـد : ﴿ بـرای ایـن مـردُم[ یعنی: طـلبـگـاران عـبـدالـلـه بـن عـَمـرو(رضی الـله عـنهما) پـیـمـانـه کـُن ﴾، مـقـدارطلب آنهارابرای شان پـیـمـانـه کردم، و خـُرمـا یم هـمـچـنان بـحـال خـود باقی بـود، وازان چـیزی کم نـشده بـود. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2127 ) . بـاب [28 ]: آنـچه که پـیمانه کـردنـش مـُسـتـحـب است ( 1015 ) ـــ ازمـِقـدام بن مـَعـدی کـَرب ( رضی الـله عـنه) از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) روایت است که فـرمُـودنـد: ﴿طـعـام خـود را پـیـمـانـه کـُنـیـد ، خــُداونــد بـرای شــُمـا بـرکـت مـید هـد﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2128 ) . بـاب [29 ]: بـَرکـت صـاع ومـُدَ پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ( 1016 ) ـــ ازعـبـدالـلـه بن زیـد ( رضی الـله عـنه) ازپـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) روایت است که گــُفـتـنـد : ﴿ خــُدایـا !ابـراهــیـم [ عـلیه السلام ] مــَکــه را حـرم قـرارداده، وبـرای آن دُعــا کـرده اسـت ، ومـن مــدیــنـه راحـرم قـرارمـیـدهـم هـمـچـنـانـیـکـه ابـراهــیـم [ عـلیه السلام ] مــَکــه را حـرم قـرارداده، اسـت ، وبـه صـاع ومـُدَاَن دُعـا مـیـکـنـم [مـُدَاَ عـبـارت از چـهـار حـصـۀ یـک صـاع اسـت ]، مـثـلـیـکـه ابـراهــیـم [ عـلیه السلام ] بـرای مــَکــه دُعــا کـرده اسـت﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2129 ) . بـاب [30 ]: آنچه که درمـورد فروختن واحتکار طعام آمده است ( 1017 ) ـــ ازابـن عـُمـر(رضی الـله عـنهما) روایت است که گفت :کـسانیکه طـعام رابطور تـخـمیـن مـیـخـرنـد دیدم ، درزمان پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) :کـسانیکه طـعام پـیش ازتـسـلـیم شدن وآوردن آنها بـجـای مـُعینـش میـفـرو خـتـنـد، تـادیـب مـیکـردنـد. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2131 ) ( 1018 ) ـــ از ابـن عـبـاس (رضی الـله عـنه) روایت است که : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) از فـروخـتن طـعام پـیش ازبـدسـت آوردن آن نهی فـرمُـود ند، از ابـن عـبـاس (رضی الـله عـنه) پرسان شد این چـگـونه اسـت؟ گــفت :[ به این شـکل است که:] دَرهَــم مـقابل دَرهَــم بـوده و طـعامی [ راکه خـریده است ] درآیـنـده تـسـلیم شـود. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2132 ) ( 1019 ) ـــ از عـُمـر بـن خـطـاب (رضی الـله عـنه) روایت است که : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـود نـد: ﴿طـلا بـه طـلا سُــوداسـت مـگـر آنـکـه دسـت به دسـت بـاشـد، وگـنـدُم بـه گـنـدُم سُــوداسـت مـگـر آنـکـه دسـت به دسـت بـاشـد، وخـُرمـا بـه خـُرمـا سُــوداسـت مـگـر آنـکـه دسـت به دسـت بـاشـد،و جـَو بـه جـَو سُــوداسـت مـگـر آنـکـه دسـت به دسـت بـاشـد﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری2134 ) . بـاب [ 31]: نـباید درخرید برادر خود اقدام به خریدن نمود مگر آنکه شخص اول از خریدن مـُنصرف گـشته یا برایـش اجازه بدهد ( 1020) ـــ ازابـوهـُریـره (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) از فروختن شهر نـشیـن به بادیه نـشـیـن نهـی فـرمُـوده و[ گــُفـتـنـد] : ﴿ نــِرخ گــُذاری دروغـیـن نـه کــُنـیـد ، وکـسـی آنـچـه را کـه تـحـت خـریـد شـخـص دیـگـری اسـت نـبـایـد بـخـرد ، ونـه هـم بـر خـواسـتـگـاری شـخـص دیـگـری خـواسـتـگـاری نـمـایـد ، وهـیـچ زنـی نـبـایـد طـلاق خـواهـر خـودرا طـلـب نـمـایـد ، تـا بـه ایـن طـریـق کـاسـه اش را سـر نـگـون سـازد﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2140 ) . بـاب [32 ]: فـروختتن به طـریـق مـَزائـیده ( 1021 ) ـــ ازجـا بـر بـن عـبـدالـلـه (رضی الـله عـنهما) روایت است که :شخصی غُلام خودرا مـُدبر ساخت، ] یعنی: گفت که بعدازمـرگـم آزادی] سـپـس مـُحتاج گردید، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) آن غُلام را گرفته و فـرمُـود نـد: ﴿ ایـن غـُلام راکـی از مـن مـی خـرد ﴾؟ نـُعـَیم بن عَــبدالـلـه اورا به مبلغی کـذائی خـرید، و پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) آن غُلام را برایش تسلیم نمودند. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2141 ) . بـاب [ 33]: معاملۀ فریب کارانه وفروختن حیوان در شـکم مادرش ( 1022 ) ـــ از عـبـدالـلـه بـن عـُمـر (رضی الـله عـنهما) روایت است که : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ازفروختن حیوان درشکم مادرش نـهـی فـرمُـود نـد، واین بیعـی بود که اهـل جـاهـلیت به آن مـعامـله مـیکردند، [ به این طریق که] نـتـاج شُــتـُری راکه هنوزدرشـکم مادرش بود می فـروخـتند. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2143 ) . بـاب [34 ]: فروشنده نه باید شیـر شـُتـُر، گاو، وگوسفند را درپـستان آنها ذ خیره نماید ( 1023 ) ـــ ازابـوهـُریـره(رضی الـله عـنه) روایت است که گفت: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم)فـرمُـودنـد: ﴿ اگـر کـسـی گــُوسـفـنـدی را خـریـد کـه شـیر درپـسـتـانـش ذخـیـره شـده بـود، بـعـد از دو شـیـدن، اگـر بـه آن رضـایـتـ داشـت ، آن را نـگـهـدارد ، واگـر مـورد رضـایـش نـبـود، [ و گــُوسـفـنـد راپـس مـیـداد] درمـقـابـل شـیریـکـه اسـتـفـاده کـرده اسـت ، بـایـد یـک صـاع خـُرمـا نـیـز بـه صـاحـب گــُوسـفـنـد بـدهـد﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2151 ) . بـاب [ 35]: فروختن غـُلام زناکار ( 1024 ) ـــ وازابـوهـُریـره(رضی الـله عـنه) روایت است که گفت: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم)فـرمُـودنـد: ﴿ اگـر کـنـیـزی زنـاکـرد و زنـا یـش ثـابـت گـرد یـد، [ بـادار او] بـتـو بـبـخـش اکـتـفـا نـکـرده وحـد را بروَی جـاری سـازد، بـاز اگـر زنـاکـرد، بـتـو بـبـخـش اکـتـفـا نـکـرده وحـد را بروَی جـاری سـازد، و اگـرمـرتـبـۀ سـوم زنـاکـرد، ولـو آنـکـه بـه ریـسـمـان مـوئـی بـاشـد، اورا بـفـروشـد﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2152 ) بـاب[36]: آیا شهر نشین برای بادیه نشین [مالش را]بدون مـُزد بفروشد وآیااوراکهمک کرده ونصیحت نماید؟ ( 1025 ) ـــ ازابـن عـبـاس (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم)فـرمُـودنـد: ﴿ کـسـانـیـکـه حـوایـج مـردُم را بـه شـهـر می آورنـد، از بـیـن راه ازآنـهـا چـیـزی نـخـریـد، و شـخـص شـهـر نـشـیـن نـبـایـد [مـال] بـادیـه نـشـیـن رابـرایـش بـفـروشـد ﴾ . ازابـن عـبـاس (رضی الـله عـنه)پرسان شد: مـعنی این گـُفـتۀ شان چـیـست که مـیـفرمایند: ﴿شـهـر نـشـیـن بـه بـادیـه نـشـیـن نـفـروشـد ﴾ ؟. گفت: یـعنی: بـرایـش دلالـی نـه کــُنـد. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری2158 ) بـاب[37]:نهی ازرفتن به پیشروی کسانیکه طعام رابداخل شهر می آورند ( 1026 ) ـــ ازعـبـدالـلـه بـن عـُمـر (رضی الـله عـنهما) روایت است که : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـود نـد: ﴿ کـسـی دربـیـع شـخـص دیـگـری نـبـایـد مـداخـلـه نـمـوده واقـدام بـه خـریـدن نـمـایـد، و[فـرمـودنـد] :بـه پـیـش بـاز ضـروریـاتـی کـه بـداخـل شــهـر مـی آیـد، تـاوقـتـیـکـه بـه بـازار نـمـیـرسـد، نـرَویـد﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2165 ) . بـاب [38 ]: فـروخـتن کـشمـِش به کـشـمـِش، وطـَعام به طـَعام ( 1027 ) ـــ وازعـبـدالـلـه بـن عـُمـر (رضی الـله عـنهما) روایت است که پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) از بـیع ( مـُـزابـَنـَـه ) نـهـی فـرمُـوده ا نـد: و مـُـزابـَنـَـه عـبارت از: فـروخـتـن خـُرمـا بـسـر درخـت، بـه پـیـمانـۀ آن از خـُرمـای[ چـیـده شـده] و فـروخـتـن کـِشـمـِش بـه پـیـمانـۀ آن ازانـگـوراست. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2171 ) . بـاب [39 ]: فـروخـتـن جـو بـه جـو ( 1028 ) ـــ ازمـالـک بـن اوس (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : می خواستم صـد دیـنـار را صـرف نمایم ، طـلـحـه بن عـُبـَید رضی الـله عـنه مـراخواسته وباهم چـانه زده ومـفاهـمه نمودیم، وقـرارشد که برایم عوض دیـنـار طـلا، دَرهَـم نــُقـره بدهـد، دیـنـارراازمن گرفته وبدست خود تـه وبـالانموده وگـفـت: انـتظار بـکش تا خـزانه دارم از جـنگل بیاید. عـُمـَر رضی الـله عـنه این سـُخن راشنیده وگــُفـت: بـه خــُداونــد قـسـم تاوقتیکه حق خودرا بـگـیری نـبـایـد ازنزدش بـروی، پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـوده ا نـد: ﴿طـلا بـه طـلا سُـو داسـت مـگـر آنـکـه دسـت بـدسـت بـاشـد ...... ﴾ وبـقـیـه حـدیـثی را کـه قبلا گـذشت ، ذکر کـرد . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2174 ) . بـاب [40 ]: فـروخـتـن طـلا به طـلا ( 1029 ) ـــ ازابـو بـکـر(رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم)فـرمُـودنـد: ﴿ طـلا بـه طـلا جـُز بـرابـربـه بـرابـر نـه فـرو شـیـد، ونـُقـره را بـه نـُقـره جـز بـرابـربـه بـرابـر نـه فـرو شـیـد، و طـلا را بـه نـُقـره و نـُقـره را بـه طـلا هـر طـور کـه مـیـخـواهـیـد بـفـرو شـیـد﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2175 ) . بـاب [41 ]: فـروخـتـن نـُقـره به نـُقـره ( 1030 ) ـــ ازابـوسـعـیـد خُـد َدری (رضی الـله عـنه)روایت استکه: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم)فرمودند: ﴿طـلا رابـه طـلا جـزمـثـل بـه مـثـل نـه فـرو شـیـد، ویـکـی را ازدیـگـری زیـاد تـر نـدهـیـد،و نـُقـره را بـه نـُقـره جـزمـثـل بـه مـثـل نـه فـرو شـیـد، ویـکـی را ازدیـگـری زیـاد تـر نـدهـیـد،و طـلا و نـُقـرۀ نـسـیـه را بـه نـقـد نـه فـرو شـیـد﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2177 ) . بـاب [42 ]: فـروخـتـن دیـنـار به دیـنـار بطور نـَسـیه ( 1031 ) ـــ وازابـوسـعـیـد خُـد َدری (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : دیـنـار به دیـنـار، و دَرهَـم به دَرهـَـم [ یعنی : باید مـثـل بـه مـثـل وبـرابـر یکـدیگـر باشد]، کسی برایـش گفت که: ابـن عـبـاس رضی الـله عـنهما چـنین نـمـیـگـوید، ابـوسـعـیـد به ابـن عـبـاس رضی الـله عـنهما گفت : چـیزیکه مـیگـوئـی از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) شـنیده ئـی ، یـا درکـتاب خــُدا دیده ئـی ؟ گفت : هـیچ کدام ازین دورا، وشـمـا بـه پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ازمن داناتـرید، ولی اســامـه رضی الـله عـنه بـمـن گفت که: از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) شـنیدم کـه فـرمُـود نـد: ﴿ ســُود جـُزدر نـسـیـه نـیـسـت ﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2179 ، 2178 ) . بـاب [43 ]: فـروخـتـن نـُقـره به طـلا بطور نـَسـیه ( 1032 ) ـــ روایت است که ازبـَرَاء بـن عـا زب وزیـد بـن اَ رقــم (رضی الـله عـنهم) از[حـکـم] مـبادلۀ پـول به پـول پرسان گـردید، هـریکی ازین دو نـفـر مـیگـفت که دیگری ازمن بـهـتر مـیداند، وهـردوی شـان مـیگـفتـنـد که: پـیغـمبـر خـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) ازفروخـتن طـلا بـه نـُقـره بـطور نـسـیـه مـنع فـرمُـود نـد. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2182 ،2181 ) . بـاب [44 ]: بـیـع مـُزابـَنـه ( 1033 ) ـــ از عـبـدالـلـه بـن عـُمـر (رضی الـله عـنهما) روایت است که: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـود نـد: ﴿ مـیـوه را تـاوقـتـیـکـه قـابـل خـوردن نـمـیـشـود نـفـروشـید ، وخـُرمـای تـازه را کـه هـنـوز بـردرخـت اسـت ، بـه مقـابـل خـُرمـای خـُشـک نـفـروشـید﴾ . و عـبـدالـلـه بـن عـُمـر (رضی الـله عـنهما) گـُفـت که: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم)بـعـدازان بـیـع (عـَرِ یـَه) را بـه خـُرمـای تـازه و خـُشـک اجـازه دادنـد ، ودرغـیـر آن بـه چـیـز دیگـری اجـازه نـدادنـد. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2184 ،2183 ) ( 1034 ) ـــ از جـابـر (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ازفـروختـن مـیـوه تاوقـتیکه نـرسـیده است ، نـهـی فـرمُـوده ا نـدونـباید مـیـوه جـُز به دیـنـار ودَرهَـم بـه چـیـز دیگـری فروخته شـود ، مـگـر ( عـرایـا ) ،[ که فروختن آن قـبلأ گـذشت به مـیـوه روااسـت]. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2189 ) . بـاب [45 ]: فـروخـتـن مـیوه بـر سـردرخـت بـه طـلا ونـُقـره ( 1035 ) ـــ از ابـو هـُریـره (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) بــه ( عـرایـا ) فـقـط به اندازۀ پـنـج ( وَسـَق )[ پـنـج ( وَسـَق ): بـرابـر سـه صـد صـاع اسـت ] ویامـقدارکـمتر ازآنـرا اجازه دادنـد. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2190 ) . بـاب [46 ]: فـروخـتـن مـیوه پـیـش ازپـُخـته شـدن آن ( 1036 ) ـــ اززیـد بـن ثـابـت (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت :مـردُم در زمـان پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) مـیـوۀ شان را می فروختـند، وچون وقـت چـیدن مـیـوه رسـیده وقـرض داران می آمـدند خـریداری می گـفـت: این خـُرمـا فـاسد شده است، دیگـری می گـفـت: اورا آفـت زده است، سـومـی می گـفـت: عـیـبـی است، ووو، چون درین مـورد شـکـایـتها درنـزد پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) زیاد شد، ازروی ارشـاد ومـشـورت فـرمُـود نـد: ﴿ یـا نـفـروشـیـد، واگـرمی فـروشـیـد بـگـذارید، پـُخـتگی وخـوبـی آ ن آشـکـارا گـردد﴾ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2193 ) ( 1037 ) ـــ از جـابـربـن عـبـدالـلـه (رضی الـله عـنهما) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ازفـروخـتـن مـیـوه تـا هـنگـام رسـیدنـش نـهـی فـرمُـود نـد، کـسی پرسـید: رسـیدنـش چـه وقـت است ؟ گفت : وقـتیکه زرد ویا سـُرخ گـردیده وقـابل خـوردن شـود. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2196 ) . بـاب [47 ]: اگر مـیوه را پـیـش ازرسـیـد نـش فـروخـتـه وسـپـس آن را آفـت زد ( 1038 ) ـــ ازانـس بـن مـالـک (رضی الـله عـنه) روایت است که : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ازفـروخـتـن مـیـوه پیش از رسـیدن آن ، نـهـی فـرمُـود نـد، کـسی پرسـید: رسـیدن آن چـه وقـت است ؟ گفت : وقـتیکه سـُرخ گـردد،و پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) فـرمُـود نـد: ﴿ اگـرمـیـوه را آفـت زد، مـال بـرادرخـودرا مـقـابـل چـه مـی گـیری﴾؟ . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2198 ) . بـاب [48 ]: اگر کسی مـیخـواست خـُرمایش رابه خـُرمای بـهتری بفـروشـد ( 1039 ) ـــ از ابـوسـعـیـد خُـد َدری، و ابـو هـُریـره (رضی الـله عـنهم) روایت است که : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم)شخصی رابرای جمع کردن خــُرمـای خـیـبـر فرستادند، آن شخص خــُرمـای خوب ومـرغـوبی راآورد، پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) پرسیدند: ﴿ تـمـام خــُرمـا هـای خـیـبـربـهـمـیـن شـکـل اسـت﴾ ؟ گــُفت : یـا رسـول الـلـه ! بـه خــُداونـد قـسـم که چـنین نـیست، مایک صـاع ازین خــُرما را به دو صـاع می خـریم،و دو صـاع را به سـه صـاع، پـیغـمبـرخـدا (صلی الله علیه وآلـه وسلم) ، فـرمُـود نـد: ﴿چـنـیـن مـکــُن! خــُرمـا ی نـا پـسـنـد را بـه دَرهَـم بـفـروش، بـعـد ازان بـا آن دَر هَـم ، خــُرمـا ی خـوب ومـر غـوب را بـخـر ﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2202 ، 2201 )
. بـاب [49 ]: فـروخـتـن مـیوۀ نـارس ( 1040 ) ـــ از انـس بـن مـالـک (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ازاین چیزها نـهـی فـرمُـوده ا نـد: فـروخـتن حاصل درخـوشـۀ آن، فـروخـتن مـیوۀ نارس، خرید وفروش به مـجرد لـمس کردن [ یعنی : به مـجردیکه مال رالـمس کرد، باید حـتمأ آن را بـخـرد]، خرید وفروش ازطریق پرتاب کردن وانداختن[ به این شکل که: به مـجرد انداختن مال بطرف شخص مقابل، بیع لازم گردیده، وبرای هیچـکدام اخـتیاردیگری نـیست ]، وفروختن خـُرمای نارس بَـسَـر درخت بـمقابل خـُرمای چـیده شده وخـشک . حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2207 ) بـاب [50]:عـُرف وعادت مردم درخرید وفروش،اجاره ووزن وپیمانه ودیگرمعاملات شان مُعـتبراست ( 1041 ) ـــ از عــائـیـشـه (رضی الـله عـنها) روایت است که گفت : هـِـنـد مــادَرمُـعـاویـه برای پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) گـُـفـت:ابـو سُـفـیـان شـخص بـخـیـلی است ، آیا بـمن گـُناه خـواهـد شد اگرازمالش بطور پـنهانی استفاده نمایم ؟ فـرمُـود نـد: ﴿ بـه انـدازۀ کـفـایـت خـود وبـچـه هـای خـود بـطـور مـُتـعـارف اسـتـفـاده کـُن﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2211 ) . بـاب [51 ]: فـروخـتـن یک شریک از طرف شریک دیگـر ( 1042 ) ـــ ازجــابـر (رضی الـله عـنه) روایت است که : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) شـُـفـعـَه رادرهـر مالیکه تـقـسـیم نه مـیگردد، مـشـروع نمـودنـد ، ولی وقـتیکه حـدود تعین گردیده وراه هـر مـُلکی جـداگردد، دیگر شـُـفـعـَۀ نـیست. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2213 ) . بـاب [52 ]: خـریدن غُلام رااز اهل حـرب وبخـشش نمودن وآزاد کـردن آن ( 1043 ) ـــازابـوهـُریـره (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم)فـرمُـودنـد: ﴿ ابـراهــیـم عـلـیه الـسلام بـا ( ســارَه) مـهـاجـرت نـمـوده، وچـون بـسـرزمِن پـادشـاهـی ازپـادشـاهـان ویـا طـاغـوتی ازطـواغـیـت رسـیـدنـد، کـسی بـرای آن طـاغـوت خـبـرداد کـه ابـراهــیـم بـازنـی کـه زیـبـاتـریـن زنـهـااسـت بـه ایـن مـنطـقـه آمـده اسـت،ابـراهــیـم عـلـیه الـسلام راطـلـب نـمـوده وبـرایـش گــُفــت: ایـن زنـیکـه بـاتـواسـت چـکـاره ات مـیـشـود؟ گــُفــت: خـواهـر مـن اسـت. سـپـس:[ ابـراهــیـم عـلـیه الـسلام] نـزد سـارَه آمـده وبـرایـش گــُفــت: مـرادروغـگـوی نـه کـُنی ، چـون بـرایـشان گــُفــتم کـه تـو خـواهـر مـن هـسـتی. وبـه خــُداونـد قـسـم کـه درتـمـام روی زمـیـن مـؤ مـنی غـیـر ازمـن وتـو وجوـد نـدارد، و( ســارَه) را بـه نـزد آن پـادشـاه ظـالـم فـرسـتـاد، آن پـادشـاه بـر خـاسـتـه وبـطرف ســارَه آمـد ، ســارَه بـر خـاسـتـه ووضـوء نـمـود، وبـه نـُمـاز خـوانـدن شـروع نـمـوده ودُعـا کـردکـه : ( الـهـی! اگـر بـه تـو وبـه رسـول تـو ایـمـان آورده وجـُز بـه شـو هـرم بـه کـس دیـگـری نـزدیـکـی نــکـرده ام، ایـن کـافـررا بـرمـن مـُسـلـط مـَسـاز!) نـفـس آن کـافـر آنـچـنـان تـنـگ گـردیـده ودُچـار خـفـقـان شـد کـه پـاهـایـش را بـه زمـین مـی کـوبـیـد. ﴾ ابـوهـُریـره (رضی الـله عـنه) گفت که: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) گـفتـنـد که: ﴿ ( ســارَه) دُعـا کـردکـه : خــُدایـا! اگـر ایـن ظـالـم بـمـیـرد، مـیـگـویـنـد کـه :ایـن زن اورا کــُشـتـه اسـت، وهـمـان بـود کـه تـکـلـیـفـش بـر طـرف شـد، بـاز بـر خـاسـتـه و بـه طـرف ســارَه آمـد، ســارَه بـاز وضـوء سـاخـتـه، وبـه نـُمـاز خـوانـدن شـروع نـمـود، ودُعـا کـردکـه : ( خــُدایـا! اگـر بـه تـو وبـه رسـول تـو ایـمـان آورده وجـُز بـه شـو هـرم بـه کـس دیـگـری نـزدیـکـی نــکـرده ام، ایـن کـافـررا بـرمـن مـُسـلـط مـَسـاز،بـاز نـفـس آن کـافـر آنـچـنـان تـنـگ گـردیـده ودُچـار خـفـقـان شـد کـه پـاهـایـش را بـر زمـین مـی کـوبـیـد. ﴾ ابـوهـُریـره (رضی الـله عـنه) مـیگـویـد که: ســارَه دُعـا نـمـوده وگـُفـت : الـهـی! اگـر ایـن کـافـربـمـیـرد، مـیـگـویـنـد کـه :ایـن زن اورا کــُشـتـه اسـت، بـاز آن کـافـر بـرای بـار دوم ، ویـا بار سـوم نـجـات یافته وگـُفـت: بـه خــُدا قـسـم شـما برای من شـیطانی را آورده اید،اورا پس نزد ابـراهــیـم برده و( آجـر ) رانـیز برای این زن بـخـشـش بـدهـید، ســارَه نـزد ابـراهــیـم عـلـیه الـسلام بـر گـشـته وگــُفت : دیدی که خــُداونـد مـُتـعـال آن کـافـررا ذ لـیل ساخته واین کنیزک را نـجات داد؟. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2217 ) . بـاب [53 ]: کــُشـتـن خـُـوگ ( 1044) ـــ وازابـو هـُریـره (رضی الـله عـنه) روایت است که گفت: پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم)فـرمُـودنـد: ﴿ قـسـم بـه ذاتـیـکـه جـانـم دردسـت او اسـت کـه دربـیـن شـُمـاابـن مـریـم [ یعنی: عـیـسی عـلـیه الـسلام] بـحـیـث یـک حـاکـم بـا عـدالـتی نـزول نـمـایـد ، صـلـیـب را شـکـسـتـانده وخـوک را بـکـُشـد، وجـَز یـه راازبیـن بـبـرد، ومـال ودارائـی آنـقـدر زیـاد شـود کـه کـسی آن را قـبـول نـکــُنـد﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2222 ) . بـاب [54 ]: فـروخـتـن تصاویریکه دارای روح نبوده و تصاویریکه فـروخـتـن آن مـکروه است ( 1045 ) ـــ روایت است که شخصی نزد عـبـدالـلـه بـن عـباس (رضی الـله عـنهما) آمده و گفت : یا ابـا عـباس! من شخصی هـستم که مـَعـشِـیـتـم ازکسب وکارم بوده، وکسب وکارم تـصویر کـشیدن است ،ا بـن عـباس (رضی الـله عـنهما) گفت : من به تو چـیزی بجـز از آنچه که از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) شـنیده ام نـمـیگـویم ، ازایـشان شـنـیدم که مـیـگـفـتـنـد : ﴿ کـسـیـکـه تـصـویـری مـیکـَـشـد، خــُداونـد تـا هـنـگـامـی اورا عـذاب مـیـکـُنـد کـه بـه ایـن تـصـویـر روح دمـیـده واورا زنـده گـردانـد، وابـدأ نـه مـیـتـوانـد بـه آن تـصـویـر روح بـد مـد﴾. آن شخص نـَفـس درسـیـنـه اش تـنگ گـردیـده ورنـگـش به زردی گرائـید،ا بـن عـباس (رضی الـله عـنهما) برایش گـفـت : وای بر تو! اگر لا بـُد باید این کاررا بـکـنی، تصویر این درخت ویا هر چیز بـیـروح دیگری را بـکـَـش. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2225 ) . بـاب [55 ]: گـُنـاه کسی که شـخص آزادی را می فـروشـد ( 1046 ) ـــ از ابـو هـُریـره (رضی الـله عـنه) از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) روایت است که فـرمُـود نـد: ﴿ خــُداونـد مـُتـعـال مـی فـر مـایـد : ســه گـروه انـد کـه درقـیـامـت مـن خـصـم شـان خـواهـم بـود:کـسـیـکـه بـه مـن قـسـم خـورده وسـپـس نـقـض عـهـد نـمـوده اسـت، کـسـیـکـه شـخـص آزادی را فـروخـتـه وپـولـش را خـورده اسـت، وکـسـیـکـه شـخـصی را مـُزدور نـمـوده واز کـارش اسـتـفـاده کـرده ومـُزدش رانـداده اسـت﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2227 ) . بـاب [56 ]: فـروخـتن خـود مـُرده و فـروخـتن بـُتـهـا ( 1047 ) ـــ ازجـابـر بـن عـبـدالـلـه (رضی الـله عـنهما) روایت است که :از پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) شنیده است که سال فتح مــکـه در مــکـه مـیـگـفتـنـد : ﴿خــُداونـد مـُتـعـال و رسـول او خـریـد وفـروش: شـراب ،خـود مـُرده ،خـوک ، وبـُتـهـارا حـرام گـردانـیـدنـد﴾. کـسی گـفـت : یـا رسـول الـلـه !درمـورد چـربـوی خـوک کـه مـردُم ازان در ساختن کـشـتیها وروغـن دادن پـوستها، وروشن کردن چـراغها استـفاده مـیکـنند چـه مـیگـوئـید؟ فـرمُـود نـد: ﴿ نـه خـیـر! او حـرام اسـت﴾ ومـُتـعاقب این سـُخن فرمـودند: ﴿ خــُداونـد یـهـودرا بـقـتـل بـرسـانـد، وقـتـیـکـه خــُداونـد مـُتـعـال چـربـوی [حـیـوانـات] را بـر آنـهـا حـرام نـمـود، روغـنـش را گـرفـتـه سـپـس آن را فـروخـتـه وپـو لـش را خـوردنـد ﴾. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخاری 2236 ) . بـاب [57 ]: پـولـیـکه ازفـروش سـگ بـدست می آیـد ( 1048 ) ـــ ازابـو مـسـعـود انـصـاری (رضی الـله عـنه) روایت است که : پـیغـمبـرخـدا(صلی الله علیه وآلـه وسلم) ازپـول فروش سـگ، ومـهـر زناکار[ یعنی: پولیکه زن زناکار درمقابل زنا دریافت می دارد]، و پولیکه کاهـن درمقابل کـهانت مـیگیرد نـهـی فـرمُـود نـد. حدیث نبوی« ص» کتاب بُیـُوع . (رواءالبخار2237 ) ¯²{{{{²¯¯²{{{{خـتم کتاب 34{{{{²¯¯²{{{{²¯
|