قرآن وسائینس سا ئینس گواه حقیقت قرآن مجید شده متن رامطالعه کنید.
نقل صحیح البخاری به دری
¯²{{{{²¯¯²{{{{| کـتـاب 74 ﴿ آرامـش خـاطـر ونـرمی دل ﴾ ||{{{{²¯¯²{{{{²¯ کـتـاب [74 ]:ـ﴿ آرامـش خـاطـر ونـرمـی دل﴾ «جلد 2 صحیح البخاری شریف» ¯{{²¯¯²{{¯{{²¯¯²{{{¯{{{²¯¯²{{¯{{²¯¯{{¯ {الله .ج.{ دقــت : آدرسها خارج از متن کتاب حـدیث شریف است 1 ) آدرس هـذا در خود صدها آدرسهای از تـَبـًُرکات پیغـمـبر خدا « (صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ)» وهم محلات مقدس دیگر دارد امید «کـلـِک » گـرددـــــــــ» تـبـرُکـاتیکه از پـیغـُمـبرخـُدا(ص)بـاقی مـانـده|«ــکلِک 2 )با ملاحظۀ این آدرس ا ُمـیـد و اشـتـیاق شـدیـد مـارابه داخـل شدن بـهـشت هـرچه قـوی تر مـینماید « خــُداونـد مـُتـعـال ایـن نعـمت جـاودان را نـصِیـب هـمه خـواهـران وبـرادران مـُسُلمان کـُنـد»( ترجمۀ آیات مبارک آن بعدأ حاضر میشود «انشاءالله ». مـُژده هـا ی قـُرآن مجـیـد از نـعـمـت هـای جـنـت| کلِک ـــ»| ¯{{²¯¯²{{¯{{²¯¯²{{{¯{{{²¯¯²{{¯{{²¯¯{{¯ 3) این آدرسهای سائیت به شما تعریفات « حـدیث»، « فضیلت سوره های مُبارک قـُرآن مجـید» وشرح «فضیلت هریک از اسماءالحسنی مبارک » را مفصلأ شرح نموده ازکسب خیر وثواب آنها مستفید می شوید: احادیث نبوی|«ـــکلک http://www.ustadfaizi.com/shukr%201pdf.pdf
¯{{²¯¯²{{¯{{²¯¯²{{{¯{{{²¯¯²{{¯{{²¯¯{{¯ 4) می توان شـرح تفسیری آیات مُبارکه رااز این آدرس بازوتلاوت نمود)ـــ» ..قرآن کریم |«ـــکلک 5) از این آدرسها مـتـن عــربی کتاب احـادیـث مربوط به انـبـیاء[ علیه السلام] وصحیح البخاری باز میشود کِلِکــــ»صحيح البخاري|«ــــمــتن عـربی صحیح البخاری شریف 6) متن مکمل عربی « کتاب نمبر74 آرامش خاطر ونرمی دل» ازآدرس ذیل باز می شود. كتاب الرقاق |«ـــکلک 7) آدرسهای مفید دیگر را که در سرلوحۀ هر یک ازکتب احادیث شریف ثبت شده است بازوملاحظه کرد. ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯² ²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯ کـتـاب [74 ]:ـ﴿ آرامش خاطر ونرمی دل ﴾ با ب {1 }:ـــ تـندرسـتی وفـراغـت وایـنکه: راحـتی جُـز راحـت آخـرت نـیـست ( 2091): ــ ازابن عــبـاس (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ دو نـعمت است که اکـثر مَـردُم درآنـها فریـب می خورند، یکی تـنـدرُسـتی ودیگری بـیکـاری ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6412 ). با ب {2 }:ـــ این گـُفـتۀ پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) که میفـرمـایـند: ﴿ درین دُنـیا آنـچنان باش که گـویـا مُـسـافـر هـسـتی .﴾ ( 2092): ــ ازعـَبـدُالـله بن عُـمـَر (رَضِیَ الـلهُ عـنهُما)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) شانه هایم را گرفته وفـرمُـودند:﴿ دردُنـیا آنـچنان باش که مُـسافـر بـوده ورهگـذرهـسـتی﴾. وا بن عُـمـَر (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ ) مـیگـُفـت: چـون شام زنده بودی انتـظارصُبح رانداشته باش، وچـون صُبح زنده بودی انتـظارشام رانداشته باش،وازایام تـندرُسـتی ات برای ایام مـریضی ات واززندگی ات برای مـرگـت ذخـیره نـما. ( رواءالبُخاری ـــ 6416 ). با ب {3 }:ـــ آرزوی دراز ( 2093): ــازعـَبـدُالـله (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت:پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) مُـربـعی رسـم نمودند، ودرخارج مُـربع درقسمت وسطی آن خـطی کشیده وخطهای کوچک دیگری به سوی این خط وسطی رسم نموده وفـرمُـودند:﴿ این انـسان است واین اجَـل اواست که ازهـرطرف به او احاطه نموده است، واین خط بیرونی آرزوهـای اواست، واین خطی کـه در بیرون است اعـراض وآفـات دُنـیوی است، اگرازیکی ازآنها نجات یابد، دیگری بَـسَروقـتـش خـواهـدرسـید، واگـرازاین هم نـجات یابد، آن دیگـری اورافـرو گـُذارنـخـواهـد کـرد﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6417 ). (2094 ): ــ ازانـس بن مـالـِک (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) خطـهای را رسم نموده و فـرمُـودند:﴿این آرزو واین اجَـل انـسان است، ودرحالیکه اوبه آرزوهـایـش غـرق است،آن خط نزدیک تر[یعنی اجَـلـش]به اوخواهـد رسـید﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6418 ). با ب {4 }:ـــ کسیکه به سن شصت سالـگی میرسد، خـُداوند برایش اتمام حُجت نموده است (2095 ): ــ از ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت:از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) شـنیدم که فـرمُـودند:﴿ کـسی را که خـُداونـد شـصـت سـال عُـمـرداده اسـت، برایـش اتـمام حُـجـت نموده اسـت.﴾.( رواءالبُخاری ـــ 9 641). ( 2096): ــ ازابــوهُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ) روایت است که گـُـفـت: از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ)شنـیدم که فـرمُـودند:﴿ شـخص پـیردلـش دردو چـیز جوان اسـت، یکی: حُـب دُنـیا ودیگـری آرزوهـای دراز .﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6420 ). با ب {5 }:ـــ کاری که خـاص برای خـُدا باشـد ( 2097): ــ ازعِـتـبـان بن مـالـِک انصاری (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا (صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ کـسی نـیست که روز قـیـامـت حـاضر گـردیـده وخـاص برای رضای خـُدا ( لا اِلـهَ اِلا الـلـهُ) گـُفـته باشد، مـگـر آنکه خـُداونـد آتـش دوزخ را بروی حـرام مـیـسازد.﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6423 ). (2098 ): ــ ازابــوهُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ خـُداونـد مُـتـَعـال مــیفــرمــایـد : ( اگـرکـسی را که بـندۀ مُـسُـلمانـم دوسـت دارد دردُنـیا ازوی گـرفـته بـاشـم واو صـبـر نموده وثـواب خـودرا از مـن بـخـواهـد،درمـقـابل ، بـهـشـت را برایـش خـواهـم داد.﴾ .( رواءالبُخاری ـــ 6424 ). با ب {6 }:ـــ ازبین رفـتن اشـخـاص نـیکـو کـار (2099 ): ــ ازمـِرداس اسلمی (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ اشـخـاص نـیکـو کـار یکی پس از دیگـری ازبین می روند، واشخاصی باقی مـیمانـند کـه مـانـند نـرمـَه ریزه هـای خـُرمـا وجَـو بـوده وخـُداونـد به آنـها اعـتنـائی ندارد﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6434 ). با ب {7 }:ـــ پـر هـیز از فـِتـنـۀ مـال ( 2100): ــ ازابن عـبـاس(رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت:ازپـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) شـنـیدم که فـرمُـودند:﴿ اگـر بـرای بـنی آدم دو دشـت پُـر از مـال دُنـیا باشد، به طـلب دشـت سـوم بر خـواهـد آمـد ، وشکـم بـنی آدم را بجُـز از خـاک چـیز دیگری پُـر نـمیکـند، وخـُداونـد تـُوبـۀ تـُوبـه کننده را قـبول مـینمـایـد ﴾ .( رواءالبُخاری ـــ 6436 ). با ب {8 }:ـــ ازمال انسان همان چیزی از او است که پیش از خود می فرستـد (2101 ): ــ ازابن مَـسـعُـود (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ کـسی ازشُـما هـست که مال وارث خودراازمـال خـود بـیشـتردوست داشـته باشـد.﴾؟. گـُفـتنـد: یـارسـول الـلـه! هـیچ کسی نیست که مال وارث خودراازمـال خـود بـیشـتردوست داشـته باشـد، فـرمُـودند:﴿ مـال خـودش آن است که که پـیش از خود فرسـتاده است، وآنچه که از وی مـیمانـد مال وارث او است﴾( رواءالبُخاری ـــ 6442 ). با ب {9 }:ـــ چگونگی زندگی پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ)وصحابه های شان وروی گردانیدن آنها از دنیا (2102 ): ــ از ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که میگـُـفـت: قـَسـَـم بـه خـُـدائی که جُـزاو خـُدای دیگری نـیست[روزگـاری بود که]از گـرسـنگی شکم خودرا به زمین چـسـپـانده وسـنگ را به شکم خود می بـسـتم، روزی بر سـر راهـیکه مَـردُم ازان راه میگـذ شـتـند نـشـسـتم، ابـو بـکـر رَضِیَ الـلهُ عـنهُ آمـد، ازوی راجـع به یکی از آیـات قـُرآن کـریـم پـُرسـان نمودم، ومقـصد دیگری جُزآنـکه مـرا سـیر نماید نداشـتم، ولی از نـزدم رفـته وبرایـم کـاری نکـرد. بعدازان عُـمَـر رَضِیَ الـلهُ عـنهُ آمـد، ازوی هم راجـع به یکی از آیـات قـُرآن کـریـم پـُرسـان نمودم تا به این سـبب شاید مـرا سـیر نماید، ولی او هـم از نـزدم رفـته وبـرایـم کاری نکـرد. بعدازان ابُـوالـقـاسـِم(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) آمـدنـد، چون چشم شان بـمن افـتاد، تـبـسُـم نموده واز رنـگـم مـقـصـدم رادانـسـته و فـرمُـودند:﴿ یـا ابـا هِـرً﴾! گـُـفـتـم: بـلی یـارسـول الـلـه! فـرمُـودند:﴿ بـا مـن بـیـا ﴾، با ایشان رفـته ومن از عقب شان رفـتم، [ بخـانۀ شان] داخل گردیده واز آمدن من اجازه خـواستند، برایم اجازه داده شده وداخل گردیدم،[ پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ)]مقداری شـیری راکه در قـَدهـی بوددیـده و گـُـفـتـنـد: ﴿ این شـیر از کـُجـا اسـت ﴾؟ گـُـفـتـنـد: فـلان شخص ویا فـلان زن آورده است، فــرمُـودنـد ﴿ یـا ابـا هِـرً﴾ گـُــفـتـم : بـلی یـارسـول الـلـه! فـرمُـودند:﴿ نـزد اهـل صُـفـًََه رفـته وآنـها را نـزدم بـیاور﴾. ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ) مـیـگـویـد: اهـل صُـفـًه مـهمانان اسـلام بودند، نه اهـلی داشـتند ونه مـالی، اگر کسی برای پـیغُـمبـرخُـدا(صَلیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ ) صَـدقـَۀ مـیداد ، خود شان ازان چـیزی نخورده وبه اینها می دادند،واگر کسی هـَدیـَه وبخشـشی می آورد، ایشان را خواسـته وخود شان با اینها مُشـترکأ مـیخوردند، واز ایـنکه پـیغُـمبـرخُـدا(صَلیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ ) فــرمُـودنـد : اهـل صُـفـَه را بیاور، بـدم آمـد، زیرا باخود گـُــفـتـم : این مـقـدار شـیر چـیست که رفته واصـحـاب صُـفـَه را دعوت نمایم، بـهـتر آن بودکه این شـیر هـارا بمن داده تا آن را آشامـیده واندازۀ قـوت مـیگرفـتم، چون آنها بـیایـند مَـرا امـر خـواهـند کـرد تااین شـیررا بآنها تقدیم نمایم، ودراین حالت ازاین شـیر برایم چـیزی نخواهد رسید، ولی ازامـرخـُداورسـولـش چـارۀ نـیست، هـمان بود که آمـده وآنهارا دعـوت نمودم، آنها آمـده واجازه خواسـتند، برای شان اجازه دادند،آنها آمـده وهـر کـدام بجای خود نـشـسـتند. پـیغُـمبـرخُـدا(صَلیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ ) فــرمُـودنـد : ﴿ یـا ابـا هِـرً﴾ گـُــفـتـم : بـلی یـارسـول الـلـه! فـرمُـودند:﴿ شـِیر راگـرفـته وبه ایـشان بـده.﴾ ، قـَدَح رابرداشته وبیک یکی ازآنها مـیدادم، آن شخص قـَدَح راگـرفـته آن قـدر می نوشـید که سـیر می شد، وبعد ازان قـَدَح راگـرفـته برایم پس مـیداد، بعد ازان قـَدح را به شخص دیگری داده و اوهم آن قـدر می نوشـید که سـیر شده و قـَدَح را برایم پس مـیداد، تا اینکه بهـمـین طریق هـمگی نوشـیده وسـیر شـدند. ونوبـت به پـیغُـمبـرخُـدا(صَلیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ ) رسید، قـَدَح رااز مـن گـرفـته ودر دست خود نهادند، بطرفـم تـبسُـم نموده و فـرمُـودند ﴿ یـا ابـا هِـرً﴾ گـُــفـتـم : بـلی یـارسـول الـلـه! فـرمُـودند: ﴿ من وتو مانده ئـیم ﴾ گـُــفـتـم: بـلی یـارسـول الـلـه! چـنـین است، فـرمُـودند:﴿ بـنشـین وبـنـوش ﴾،نـشـسـتم ونوشیدم، فـرمُـودند:﴿ بـنـوش ﴾،باز نوشـیدم، هـمـینطور مُـکـررأ میگـُـفـتـنـد: ﴿ بـنـوش ﴾،تا ایـنکه گـُــفـتـم : قـَسـَـم بـه ذاتـیکه تـُرا بحق فرستاده است، دیگر جائی به آشامـیدن ندارم،فـرمُـودند:﴿ [ قـَـدَح را]برایم نشان بده .﴾.، قـَدَح را بـدست شان دادم، حَـمٌـد وثـَنـای خـُداونـد را گـُفـته وباقیماندۀ شِـیِر را خود شان نوشیدند. .( رواءالبُخاری ـــ 6453 ). (2103 ): ــ واز ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) دُعـا کرده وگـُـفـتـند:﴿خـُدایـا! بـرای آل مُـحَـمَـد قـُوتـی بـرسـان﴾( رواءالبُخاری ـــ 6460 ). با ب {10 }:ـــ پـای بـنـدی ومـدا ومـت به کـار (2104): ــ وازابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ هـیچکـس را عـمـلـش نجـات نمـیدهـد ﴾.، پُـرسـیدنـد: یـارسـول الـلـه! حتی شـُمـارا فــرمُـودنـد ﴿ حـتی مَـرا، مـگـر آنکه رَحـمـت خـُداونـدی شامل حـالـم گـردد، ولی کوشـش نموده و ومـیانه روی کـُنید،درصُبحگاه ونـیم روزوچـیزی ازشـب عـبادت نموده،ومـیانه روی رااخـتیارنمائـید والـبـته به مقصد خواهـید رسـید. ﴾( رواءالبُخاری ــ 6463). (2105 ): ــ ازعــائـیـشَـه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت:کسی از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) پـُرسـید: کـُدام عَـمـل درنـزد خـُداونـد مُـتـَعـال مـَحـبـوب تر اسـت؟ فـرمُـودند: ﴿ عَـمـلـیکه دائـم بـوده ولـو آنـکه انـدک بـاشـد ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6465 ). با ب {11 }:ـــ ا ُمَـیـد هـمراه بـا تـرس (2106 ): ــ از ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت:از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) شنیدم که فـرمُـودند:﴿ اگـر کـافر از تمام رحمـت خـُداونـد باخـبر گردد، از جَـنـت ناامید نخوا هـد شد، واگر مُسُلمان از تمام عـذاب خـُداونـدباخـبر گردد، ازدوزخ مُـطمئـن نخـواهـد گردید ﴾ .( رواءالبُخاری ـــ 6469 ). با ب {12 }:ـــ حـفـظ زبان ، وکسیکه به خـُدا وروزآخِـرت ایـمان داردیاسُـخـن خـیر انـدیـشانۀ گـُـفـته ویا ساکـت باشـد. ( 2107): ــ ازسَـهـل بن سَـعد (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ) ازپـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ)روایت است که فـرمُـودند:﴿ کـسـیکه برایم از مـعصـیت نمودن به زبـان وفـرجـش ضمـانـت نمایـد، من بهـشت را برایـش ضمـانـت مـینمایـم .﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6474 ). (2108 ): ــ از ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ) پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) روایت است که فـرمُـودند: ﴿ چـه بـسـا مـیشود که شخص سُخنی گـُفـته، وگـرچه خودش برای آن اهمـیتی نمـیدهـد، ولی باعـث رضـای خـُداونـد گـردیـده وسـبب رفع درجاتش[درجـَنت] میگردد، وچه بسـا مـیشود که شخصی سُخنی گـُفـته، وگـرچه خودش بـه آن اهمـیتی نمـیدهـد، ولی باعـث غـَضـَب خـُداونـد گـردیـده وآنشخص را بـه دوزخ رهـنمون می گـردد ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6478 ). با ب {13 }:ـــ اجـتـنـاب از گـُنـا هــان (2109 ): ــ ازابـو مـوسـی (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ مَـبعـُوث شـدنـم از طرف خـُداونـد مُـتـَعـال مانـند کسی است که نزد مَـردُمی آمـده ومـیگـوید: خـودم لـشکردُشـمن را بچـشم خود دیده وبا قـرائـنی که جای شک واشـتباه نـیست آمـده وشـُمارا ازآن لـشکر بیم می دهم، پس به فـکر نجات وخلاصی خود باشید، گروهی سُخـنش را قبول نموده واز اول شـب آمـادگی گرفـته وخودرا نجـات مـیدهـند، گروه دیگـری اورا تکـذیب نموده و سُخـنش را باور نمـی کـنند، تا آنکه لـشکر به سـر وقت شان رسیده وآنهارا هـلاک نموده واز بین می برد﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6482 ). با ب {14 }:ـــ آتـش دوزخ بـه شـَهَـوات پـیچـیده اسـت (2110 ): ــ ازابــوهُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿آتـش[دوزخ] به خوش گـذرانـیها، وجَـنت به سـخـتیـها ومُشکلات پـیـچـیده شده است ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6487 ). با ب {15 }:ـــ جـنت ودوزخ ازبـند کـفش شما به شما نزدیک تر است (2111): ــ ازعَـبـدُالـله (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ بـهـشـت ازبـند کـفش شما به شما نزدیک تر است، ودوزخ هـم هـمـین طور اسـت ﴾. ( رواءالبُخاری ـــ 6488 ). با ب {16 }:ـــ باید به پائیـن ترازخـود نگـاه کـرد، نه به بالا تـراز خـود (2112 ): ــ از ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ) ازپـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) روایت است که فـرمُـودند: ﴿ اگر به کسیکه از تـودرمال وخـلقت بالاتراست نظر مـیکنی، به کسیکه ازتـوپایان تر است هـم نظر کـُن ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6490 ) با ب {17 }:ـــ کـسیکه تصمیـم به گـُـنـاه ویا ثـواب می گیرد (2113 ): ــ ازابن عـبـاس (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) به نقل ازخـُداونـد مُـتعـال فـرمُـودند:﴿ خـُداونـد مُـتـَعـال خـوبـیها وبـدیـهارا نوشـته وآنـهـارا بـیان نموده است، کسـیکه قـصد انجام کار نیکی را مـینماید ولو آنکه آن را عملی نه سـازد، خـُداونـد مُـتـَعـال درنزد خود آن را برایش حـسـنۀ کاملی حـساب می نماید،واگـرآن را عملی نمـایـد، خـُداونـد مُـتـَعـال ده چـند تا هـفـتاد چـند وحتی بیشتر ازان برایش ثـواب خواهـد داد،و کسـیکه قـصد انجام کار بـدی را مـینمایداگـر آن را عملی نه سـازد، خـُداونـد مُـتـَعـال آن را برایش درنـزد خود حـسـنۀ کاملی حـساب می نماید،واگـرآن را عملی سـازد، خـُداونـد مُـتـَعـال براو یک گـُناه حساب مینمایـد ﴾. ( رواءالبُخاری ـــ 6491 ). با ب {18 }:ـــ از بـین رفـتـن امــانـت ( 2114): ــ از حُـذ َ یـفـَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) برای ما دو حـدیث راگـُفـتـند، یکی رادیده ومُـنتظر دیگری میباشم، فـرمُـودند:﴿ امـانـت دردل مَـردُم نازل گـردید،وبـعد ازان قـُرآن وسـپـس سُـنت رادانـسـتند﴾. وباز در مورد ازبین رفتن امـانـت صُحبت نموده و فـرمُـودند:﴿[وقتی می آید] که شخص میخوابد، وچون از خواب بیدار میشود، امانت ازدلـش گرفته شده وجُـز اثر اندکی ازان باقی نمیـمـاند،وباردیگر خوابیده وچون از خواب بیدار میشود،بازهم امانت ازدلـش گرفته شده وچـیزیکه ازان باقی مـیماند مانند اثری است که از آبـله به اثر سوختگی دست باقی مـیمانـد، وکمتر کسی از مردم راخواهی دیـد که درمعامله وخـرید وفروش امـانت را مـراعات نمایند،تاآنجاکه مردم بـیکدیگر مـیگـویند: درفـلان قـوم یک نـفر امین پیدا میشود، وچه بساگـفته میشود که فلان شخص چقـدر هُـشیار است، ویا چقـدرفـهـمـیده است، ویا چقـدر چالاک است، ولی افسوس که دردلـش ذرۀ از ایمان وجود ندارد﴾. حُـذ َ یـفـَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ) مـیـگـویـد:روزگـاری بود که در خـرید وفروش فرقی بین این وآن نبوده وبا هرکسی مـعـامله میکردم، اگر مُسُلمان بودبامن باساس اسلام مـعـامله میکرد، واگر نـصرانی بود از وی ضامن مـیگرفـتم، ولی امـروزجُـز بافلانی وفلانی مـعـامله و خـرید وفروش کرده نـمیتوانم. ( رواءالبُخاری ـــ 6497 ). (2115 ): ــ ازابن عُـمَـر (رَضِیَ الـلهُ عـنهُما)روایت است که گـُـفـت:از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) شـنـیدم که فـرمُـودند:﴿ مَـردُمـان مانـند قـافله های شُـتـُر بسیار بوده وبه صـدهـا وجوددارنـد، ولی شُـتـُرقـابل سـوار شـدن را کم مـیتوان پـیدا کـرد .﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6498 ). با ب {19 }:ـــ ریـاء وسُـمـعـه (2116 ): ــ ازجُـنـدَ ب (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ کسـیکه قـصـدش از کـاری ریـا وسُـمعـه باشد، خـُداونـدفـضیـحـتـش کرده واعمال باطنی اش رابرای مَـردم برمَـلا خـواهـد ساخت ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6499 ). با ب {20 }:ـــ تـواضـع (2117): ــ از ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ خـُداونـد مُـتـَعـال فـرمُـوده است کسـیکه با یکی از دوسـتان من عـداوت ودُشـمنی نمایـد، بااواعلان جنگ مـیدهـم ، وبـنده ام بهـیچ عملی بهتر از انجام فرایض بمن تـقـرب نجُـسته است، وبـنده ام در انجام نـوافـِل تا جائی بمن تقرب می جوید که اورا مورد مُـحـبت خودقـرار مـیدهـم، وچون اورا مورد مُـحـبت خودقـرار دادم برایش گـُوشِی میشوم که به آن مـیشـنود، وچـشمـِی میشوم که به آن می بینـد، ودسـتِی میشوم که به آن کاری را انجام مـیدهـد، وپای میشوم که به آن راه مـیرود، اگـراز مـن چـیزی بخـواهـد برایـش مـیدهـم،اگـر بـمن پـنـاه بجوید،اورادر پـنـاه خود قـرار مـیدهـم،ودرهـیچ کاری که کرده ام به اندازۀ که درقـبض روح مـؤمـِن تـردیـد مـینمـایـم، تـردید نـمـی نمـایـم، واز مُـردن بـدش می آیـد، ومـن هـم بـدی ورنجـش اورا نمی خـواهـم ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6502 ). با ب {21 }:ـــ کسیکه لـقاءَالـلـه را بخـواهد، خـُداوندهـم لـقائـش را می خـواهـد (2118 ): ــ ازعُـبـاده بن صـامِـت (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)ازپـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ) روایت است که فـرمُـودند: ﴿ کسیکه لـقاءَالـلـه رادوست داشـته باشد، خـُداونـد مُـتـَعـال هـم لـقائـش رادوست می مـیدارد،و کسیکه از لـقاءَالـلـه بـدش بیاید، خـُداونـدهم ازلـقـاء آن شخص بـدش می آیـد ﴾. عـائـیـشـه یا کس دیگری از هـمـسـران پـیغُـمبـرخُـدا(صَلیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ ) گـُـفـت: ما مـرگ رانخـوا سـته واز مـرگ بـَد مامـیآیـد، فــرمُـودنـد :﴿ مـقـصـد این چـیز نـیـسـت، بلکه مـقـصود این است که مُـؤمـِن هـنگـام مَـرگ، رضـا ورحـمـت خـُداونـدبرایش نشان داده شده، ودرین وقت هـیچ چیزی ازراهـیکه درپیش رودارد برایش محبوب تر جلوه نمیکند، وازاینجااست که لـقاءَالـلـه رادوست داشته ومیخواهـد، وشخص کافر هنگام مرگ عذاب وعقوبت خـُدابرایش نشان داده شده ودرین وقت هـیچ چیزی درنزدش ازراهـیکه درپیش رودارد بدتر وناپـسـندیـده تر نـیست، وازینجااست که از لـقاءَالـلـه بـدش آمـده وخـُداونـد مُـتـَعـال هـم لـقای او رانمیخواهـد ﴾( رواءالبُخاری ـــ 6507 ). با ب {22 }:ـــ سُـکـرات مَـوت (2119 ): ــ ازعــائـیـشَـه (رَضِیَ الـلهُ عـنهـا)روایت است که گـُـفـت:مَـردُم نادانی از بادیه نشینان آمده واز پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) می پُـرســیـدنـد که: قـیامـت چـه وقت است؟[ پـیغُـمبـرخُـدا (صَلیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ ) بطرف خورد سال ترین شان نگاه کرده و میفــرمُـودنـد :﴿ اگـراین شخص زنده بمـانـد، پـیش ازآنکه پـیـر شود، قـیامـت برسـر شـُما برپا میشود.﴾ ( رواءالبُخاری ـــ 6511 ). با ب {23 }:ـــ خـُداونـد درروزقـیامـَت زمـیـن راقـبضه مـینـمایـد (2120 ): ــ ازابـو سَـعـید خـُدری (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ زمـین درروز قـیامـت مـانـندقـُرص نـانی بوده که خـُداونـد آن رابـدست خود بمانـند کسـیکه نانـش رادر سـفـرمُـتمایل می سازد، مُـتمایل می سازد، واین برای مـهـمانی اهـل جَـنـت است﴾. درین وقت شخصی از یـهـود آمـده و گـُـفـت: یـا ابـالـقـاسِـم! خـُداونـد تـُرا مورد رحمـت خود قرار دهـد، آیا نمیخواهـید شُـمارا از طـعام اهـل جـَنًـت با خـبر سـازم؟ فـرمُـودند:﴿ چـرانــه﴾؟ گـُــفـت : زمین بمانند قـُرص نانی خواهـد شد، همان طوریکه پـیغُـمبـرخُـدا(صَلیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ ) خـبرداده بودند، پـیغُـمبـر خُـدا(صَلیَ اللهُ علیهِ وَآلِـهِ وَسَـلـَّمٌ ) بطرف مایان نگاه کرده وآنچنان خـندیدند که دندان های شان نمایان گر دید. باز[ آنـشخص یـهـود ی] گـُـفـت:آیا از نان خورش اهل جَـنـًَت هـم شُـمارا با خـبر سـازم؟ نان خورش اهل جَـنـًَت( با لام ونـون) است، پُـرســیـدنـد: ( با لام ونـون) چـیست؟ گـُــفـت :عـبارت است از( گـاو، ومـاهـی) که جـگر گـوشـۀ آنها خـوراک هـفتاد هـزارنفر است. ( رواءالبُخاری ـــ 6520 ). (2121 ): ــ ازسَـهل بن سَـعد (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت:از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) شـنـیدم که فـرمُـودند:﴿ مَـردُم درروزقـیامـت بربالای زمین سـفـید رنگ براقی حـشرمیگردند﴾.، سَـهل (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ) مـیـگـویـد: ودران زمین برای هـیچکسی هـیچ علامـه ونشـانـۀ وجودندارد. ( رواءالبُخاری ـــ 6521 ). با ب {24 }:ـــ روز مَـحـشَــر (2122 ): ــ ازابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) روایت است که فـرمُـودند:﴿ مـردُم [درروز قـیامـت] به ســه قـِسم حـشر میشـوند: یک قـِسم شان درخـوف ورجـاء، یک قـِسم دیگر طوری استکه:دو دو نـفربریک شـُـتـُر، سـه سـه نـفر بر یک شـُـتـُر،و چـهـار چـهـار نـفر بر یک شـُـتـُر، وده ده نـفر بر یک شـُـتـُرآمـده وجمع میگردند،وقـِسم سـوم راآتـشی جمع آوری نموده وحـَشر مـی نماید، واین آتش آنهاراترک نکرده ودرهرگـوشه وکنار، ودرصبح وشـام وگـاه وبیگـاه با آنها خـواهـد بود﴾ .( رواءالبُخاری ـــ 6522 ). (2123 ): ــ ازعــائـیـشَـه (رَضِیَ الـلهُ عـنهـا)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ بـاپـای برهـنـه، تـن برهـنـه، وبدون خـتـنـه حـشر خواهید شد﴾. عــائـیـشَـه (رَضِیَ الـلهُ عـنهـا) پُـرســیـد: یـارسـول الـلـه! مَـردهـا وزنـها بطرف یکدیگرنـگـاه مـیکـنند؟ فـرمُـودند:﴿ کـار ازین مُشکل تر است که به فـکر نظـر کـردن بـیکدیگر بـیفـتـند .﴾ ( رواءالبُخاری ـــ 6527 ). با ب {25 }:ـــ این قـول خـُداونـد مُـتعـال که میفـرماید: ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯² ²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯ أَ {﴿ لا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ ﴾} ﴿ 83:4مُـطـَفـیفـین ﴾ {﴿آيا آنها گمان نمى كنند كه برانگيخته مى شوند،﴾} {﴿ لِيَوْم عَظِيم﴿ 83:5مُـطـَفـیفـین ﴾ {﴿در روزى بزرگ؟! ﴾ {﴿يَوْمَ يَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ ﴿ 83:6مُـطـَفـیفـین ﴾ {﴿ روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مى ايستند. ﴾} ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯² ²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯
(2124 ): ــ ازابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ مـردُمـان درروز قـیامـت چـنان عَـرق مـیکـنند که عَـرق شان درروی زمین تا هـفـتاد ذرع پـیش رفـته وآنـقـدر بالا می آیـد که تاگـُوشـهای شان مـیرسـد﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6532 ). با ب {26 }:ـــ قـِصـاص درروز قـیـامَـت (2125 ): ــ ازعـَبـدُالـله (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ اولین چـیزیکه [درروز قـیامـت] بین مَـردُم فـیصله مـیگردد، مـسـئلـۀ قـتل است﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6533 ). با ب {27 }:ـــ صـفـت اهـل جَـنـت واهـل دوزخ (2126 ): ــ از ا بن عُـمـَر (رَضِیَ الـلهُ عـنهُـما)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿هـنگامیکه بـهشـتیها به بهـشت ودوزخـیها به دوزخ رفـتـند، مَـرگ راآورده ودر بین بهـشت و دوزخ ذبـح مـینـمایـند، ومُـنـادی نـدا مـیدهـدکه: ای اهـل بهـشت! بعدازین مَـرگی نخواهـد بود،و ای اهـل دوزخ! بعدازین مَـرگی نخواهـد بود، وایـنجااست که خوشی بر خوشـیها ی اهل جَـنت، وغـَمی بر غـمـهای اهـل دوزخ افزوده میگردد ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6548 ). (2127 ): ــ از ابـو سَـعـید خـُدری (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ خـُداونـد برای اهل جَـنت مـیـگـویـد: ای اهل جَـنت! مـیـگـویـنـد: پَـروردگـار مـا!لـَبًـیٌک وَسَـعٌـدَیٌـکَ مـیـپُـرســـد: آیا راضی هـسـتـید؟ مـیـگـویـنـد:چـراراضی نـباشـیم، درحـا لیکه برای ما چـیزهـای را داده ئی که بهـیچ یک از خـَلق خودنداده ای، مــیفــرمــایـد :ازین هم[نـِعـمَـت]بالا تری بـشُـمـا خـواهـم داد، مـیگـویـند:آن نـِعـمَـت چـیـست که ازین نـِعـمَـتهـا بهـتر وبالاتـرباشـد؟ مـیفــرمـایـد: رضـایـت خـودرانـسـبت به شـُما اعلان نموده وازین به بعـد برشُـما غـضـَب نخـواهـم کرد﴾. ( رواءالبُخاری ـــ 6549 ). (2128 ): ــ از ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ)روایت است که فـرمُـودند:﴿ [درروز قـیامـت] مابین شـانه های کـافـر به اندازۀ مـسـافـت سـه روز راهی که سـوارۀ سـریع السـیر می پـیمـایـدپـهن مـیگردد ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6551 ). (2129 ): ــ ازانـس بن مـالـِک (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)ازپـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ)روایت است که فـرمُـودند:﴿ مَـردُمی ازدوزخـیا ن بعداز اینکه آثـار سـوخـتگی درآنها نمودار است ازدوزخ خـارج گـردیده و به بـهـشت داخل مـیشوند،و بـهـشتـیان آنهارا بـنام جَـهَـنـُمی هـا یاد مـیکـنند ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6559 ). (2130 ): ــ ازنـعـمـان بن بـشـیر (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت:از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) شـنـیدم که فـرمُـودند:﴿آسـان ترین عَـذاب اهـل دوزخ عَـذاب کسی است که درکـَف پایش دوپار چـۀ آتـش گـذاشـته میشود،که ازاثرآن آتـش مـغـزسَـرَش مانند دیگ می جوشـد﴾.( رواءالبُخاری ــ 6562 ). (2131 ): ــ از ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿هرکسـیکه به جَـنًت داخل میگردد جایش دردوزخ ـــ درصورتـیکه بد کاری میکرد ـــ برایش نشـان داده مـیشود، تا اینکه خوشی وشُکرگـُذاری اش بیـشتر گردد،و هرکسـیکه به دوزخ داخل میگردد جایش دربهـشـت ـــ درصورتـیکه نـیکوکاری میکرد ـــ برایش نشـان داده مـیشود، تا اینکه حسرت وافسـوسـش افـزون تر گردد﴾. ( رواءالبُخاری ـــ 6569 ). با ب {28 }:ـــ حَــوض کـَوثـَر (2132 ): ــ ازعـَبـدُالـله بن عَـمـرو (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت: پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿ حـوض من [ یعنی: حـوض کـَوثـَر] به اندازۀ مسـافـت یکمـاه راه است، آب آن از شـیر سـفـید تر واز مُشک خوشـبوی تر است، صـراحی های ان مانند سـتاره گـان آسمان بوده وکسیکه ازآن یک بار بنوشـد دیگر هیچ وقت تـُشـنـه نخـواهـد شـد ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6579 ). (2133 ): ــ از ا بن عُـمـَر (رَضِیَ الـلهُ عـنهُما)ازپـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) روایت است که فـرمُـودند:﴿ پـیش روی شـُماحـوضی است که مساحـت آن باندازۀفاصلۀ بین دو شـهر(جَـربـاء)و(اَذ ٌرُح) است ﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6577 ). (2134 ): ــ ازانـس بن مـالـِک (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) فـرمُـودند:﴿انـدازۀ حـوض من به اندازۀ مسـافـت بین أیـله[شـهری است دراطراف بـیت المُـقـَدس] وصُنعـاء دریمن است وتعداد صُـراحی های آن به تعداد ستاره های آسـمان است﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6580 ). (2135 ): ــ از ابــو هُــرَیــرَه (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ)روایت است که فـرمُـودند:﴿ درحـالیکه [درکـنار حوض] ایـسـتاده مـیباشـم، گروهی را مشـاهـده میکنم وچون آنهارامی شناسم شخصی ازبین من وآنها برآمده و[بآنها] مـیگـویـد:بامن بـیائـید،میـپُـرســم:بکجـا؟ مـیگـویـد: بـه خـُـداقـَــسـَم به سوی دوزخ ،میـپُـرســم:چـکـار کـرده انـد؟ مـیگـویـد: بعدازتـو به عَـقب برگـشـته اند ؟ بعدازان گـروه دیگری را مشاهـده میکنم وچون آنهارا می شناسم ، شخصی ازبین من وآنها برآمده و[بآنها] مـیگـویـد:بامن بـیائـید،میـپُـرســم:بکجـا؟ مـیگـویـد: بـه خـُـداقـَــسـَم به سوی دوزخ ،میـپُـرســم:چـکـار کـرده انـد؟ مـیگـویـد: بعدازتـو به عَـقب برگـشـته اند ؟وازبین آنها کسی جُـز افراد اندکی مانند شـُتـُران گـُم شده نجات نمی یابند﴾.( رواءالبُخاری ـــ 6587 ). (2136 ): ــ ازحـارثـه بن وهـب (رَضِیَ الـلهُ عـنهُ)روایت است که گـُـفـت:از پـیغُـمبـرخُـدا(صَلـَّی اللهُ عَلیهِ وَآلِـهِ وَسَلـَّمٌ) درحـالیکه درموردحَـوض صُحبت میکردند، شـنیدم که فـرمُـودند:﴿ [ مساحت آن] مانندمَـسافت بین مـدیـنه وصُـنعـاء است ﴾. ( رواءالبُخاری ـــ 6591 ). ¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯¯²| خــتـم کـــتـاب [74 ]:ــ ﴿ آرامش خاطر ونرمی د ل ﴾| ²¯¯²{{{{²¯¯²{{{{²¯
|